تاریخچه‌ی جنبش مبارزاتی طبقه‌ی کارگر، بخش اول

از شکل‌گیری تا استقلال طبقاتی

تاریخچه‌ی جنبش مبارزاتی طبقه‌ی کارگر

زمانه‌ی حاضر توأم با داستان‌های زیادی در مورد نقش افراد در تعیین‌کنندگیِ وقایع مهم در جامعه است که عمدتاً با افسانه‌سرایی‌های عجیب و غریب در مورد تغییراتی که این افراد در زندگی انسان‌ها رقم زده‌اند و “زندگی را برای ما بهتر کرده‌اند” همراه است. گویی از همان بدو تولد، این افراد با عنوان “قهرمان” زاده می‌شوند تا “جهان را جای بهتری سازند” و روی پیشانی مابقی انسان‌ها نیز در بهترین حالت، کمک به موفقیت این برگزیدگان و در بقیه‌ی موارد، استفاده از دستاوردهای آن‌ها حک شده است. عنصر مهمی که در چنین گفته‌هایی وجود دارد، بزرگ‌نمایی کردن و غیرواقعی نشان دادن نقش افراد در روند تحولات اجتماعی و تاریخی است. البته رسانه‌ها و افکار عمومیِ جهانِ سرمایه‌داری باور دارند که این تغییرات را نه هر فردی که معمولاً “نوابغ”، سیاست‌مداران، سرمایه‌داران مشهور و افرادی از این قبیل رقم می‌زنند. در چنین نظرگاهی، وقایع و تحولات تاریخی صرفاً از عملکرد و شخصیت افراد دانسته و فهم می‌شوند.

با نگاهی به فرایند تکاملی تاریخ و صورت‌بندی‌های اجتماعیِ منتج از آن، درک این نکته مهم است که روابط انسان‌های اجتماعی پیچیده‌تر و گسترده‌تر از آن است که فرد بتواند چنان نقش عظیمی در تحولات ایفا کند. امکان تأثیرگذاری و نقش افراد و حد و حدود آن را باید در آن مناسبات اجتماعی ِمتقابلی دید که این افراد در آن زندگی می‌کنند. در واقع، این روابط اجتماعی تولید است که اجازه می‌دهد نقش افراد تا چه حدودی عاملی تأثیرگذار در روند وقایع باشد. به بیانی دقیق‌تر، تا آن‌جا که به نقش افراد در تاریخ مربوط می‌شود این افرادِ صرف نیستند که با ویژگی‌ها و استعدادها و توانایی‌های خود زندگی اجتماعی را متحول می‌سازند، بلکه تحولات اجتماعی به واسطه‌ی نیروهای عظیم اجتماعی رقم می‌خورد که دیگر نمی‌توان آن را به نقش فردفردِ انسان‌ها نسبت داد.

 برخلاف ایدئولوژی غالب که تاریخ را به نقش برگزیدگان تقلیل می‌دهد خواهیم دید که سراسر تاریخ صحنه‌ی نقش‌آفرینی طبقات است. از یک سو، طبقات حاکم، دولت‌هایشان و سایر دستگاه‌های سیادت و از سویی دیگر طبقات تحت ستم که در ستیزی آشتی‌ناپذیر با طبقات ستمگر شکست‌ها و پیروزی‌هایی را رقم زده‌اند که دوره‌های مبارزاتی‌شان را واجد خصلت‌های مشخصی برای ادامه‌ی این ستیز دائمی می‌سازد. همچنین خواهیم دید که چگونه طبقه‌ی کارگر به عنوان میراث‌دارِ برحقِ زحمت‌کشانِ پیش از خود، پرچم‌دار تغییرات در جامعه‌ی کنونی یعنی جامعه‌ی سرمایه‌داری است. آن‌چه که امروز توده‌ی کارگران به عنوان حق و حقوق قانونی و طبیعی خود از آن نام می‌برد، روزگاری نه چندان دور نه قانونی بود و نه طبیعی. کارگران امروز باید بدانند که بسیاری از داشته‌های طبیعی و بدیهی امروزشان دستاوردهایی است حاصل مبارزات طبقه‌ی کارگر در طول تاریخ و برای هر کدام از آن‌ها گاه خون‌های بسیاری ریخته شده است.

اهمیت تاریخی طبقه‌ی کارگر در مناسبات سرمایه‌داری نه از جهت نقش فرودستی که بدان نسبت می‌دهند و نه از جهت دلسوزی‌های اخلاقی بلکه به جایگاه آن به عنوان طبقه‌ای که تولید و بازتولید جامعه را بر عهده دارد باز می‌گردد. این جایگاه در تولیدْ هم‌زمان امکان کسب آگاهی طبقاتی در فرایندهای مشخصی را به این طبقه می‌دهد. خواهیم دید که طبقه‌ی کارگر چگونه در هر دوره‌ای با فرایندهای مبارزاتی توانسته است خود را سازمان دهد و بروزهای مختلف عاملیت و مداخله‌اش در مناسبات سرمایه‌داری را از لحاظ تاریخی به آگاهی درآورد؛ از بروز اقتصادیِ مبارزه‌اش در مقابل سرمایه‌داران در شکل جنبش‌های اتحادیه‌ای تا بروز سیاسی- اجتماعی در شکل دولت کارگری در مقابل سرمایه، دولت‌هایش و امپریالیسم.

امروزه شاهدیم که کلان‌رسانه‌ها و گفتمان‌های رسمی و غیررسمیِ سرمایه‌داران نه تنها در تلاش‌اند نقش مبارزات طبقه‌ی کارگر را پنهان نگاه دارند بلکه با سیاست‌ورزی‌های سرمایه‌دارانه‌ی خود می‌کوشند وجود طبقات را به صورت کلی امری غیر واقعی و بعضاً کم‌اهمیت جلوه دهند. دشمن طبقاتی کارگران همواره برای تداوم حیات مناسبات اجتماعی کنونی که پایه‌ی آن بر استثمار انسان از انسان بنا شده است می‌کوشد تا با به انحراف کشاندن جنبش کارگری و با نفوذ سیاست‌های لیبرالی خود، مبارزات کارگران را در هم شکند و نتیجه آن شود که طبقه‌ی کارگر ریشه‌ی ستم‌های طبقاتی را نه در خود مناسبات سرمایه‌دارانه بلکه در عوامل دیگری بجوید که خود نتیجه‌اند و نه عامل.

چه شده است که طبقه‌ی حاکم در سه دهه‌ی اخیر –پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی- توانسته در این امر تا حدودی موفق گردد و چگونه توانسته جایگاه اجتماعی طبقه‌ی کارگر را چنین تنزل دهد و جنبش‌های کارگری را به عقب‌نشینی وادارد؟ واکاوی این امر به تاریخ مبارزاتی طبقه‌ی کارگر جهانی باز می‌گردد. این تاریخ مملو از عروج‌ها و افول‌هایی است که این طبقه به لحاظ تاریخی پشت سر گذاشته است. در دوره‌هایی متحمل شکست‌ها و رکودهای سیاسی در مبارزه‌اش شده است و در دوره‌هایی دیگر، مبارزه چنان اوج گرفته که تشکیل دولت کارگری را به دستور روز طبقه‌ی کارگر تبدیل نموده است. طبقه‌ی کارگر در سه دهه‌ی گذشته متحمل شکست‌های سنگین و درنتیجه عقب‌نشینی‌های اجباری در مبارزه‌اش شده است که چنین عقب‌نشینی‌هایی، انفعال طبقه‌ی کارگر را موجب شده که بر بستر آن خواست تغییر طبقاتی وضعیت موجود جامعه بیشتر به وهم و خیال می‌ماند. در نتیجه‌ی این روند، شاهد تغییر در ارزش‌ها و آرمان‌های طبقه‌ی کارگر نسبت به برافکندن ستم‌های طبقاتی هستیم که این خود نیز در قدرت چانه‌زنی و تشکیلاتی-سازمانی کارگران بازتاب یافته است. به صورت خلاصه، عقب‌نشینی‌ها چنان فراگیر بوده که آرمان‌ها و ارزش‌های طبقه‌ی کارگر را دگرگون ساخته و این دگرگونی خود موجب عقب‌نشینی‌های فراگیرتری شده است.

بسیاری از اندیشمندان متعلق به طبقه‌ی سرمایه‌دار سرمست از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در سال ۱۹۹۱ و تحمیل شکست تاریخی به طبقه‌ی کارگر جهانی و ورود به جهان تک‌قطبی به خیال باطل خود “پایان تاریخ” را اعلام کردند. آنان در بوق و کرنا می‌کردند که دیگر هیچ نیرویی وجود ندارد که در برابر سرمایه‌داری قد علم کند و مناسبات موجود بدون وقفه تا ابد ادامه خواهد یافت و به این باور رسیدند که کارگران تا همیشه تسلیم زورگویی و زیاده‌خواهی سرمایه‌داران خواهند شد. اما بروز تضادهای کار و سرمایه و امپریالیسم سرمایه‌دارانه و بحران‌های برآمده از آن، واقعیت‌هایی هستند که بر این فریب‌ها سیلی می‌زنند. جنگ و مبارزه میان این دو طبقه نشان از آشتی‌ناپذیری تضاد کار و سرمایه دارد و این مبارزه از همان لحظه‌ی تاریخِ شکل‌گیری تا نابودی مناسبات سرمایه‌داری ادامه دارد. مبارزه‌ی طبقاتی کارگران از سطح نیازهای اقتصادی آغاز و تا سطوح بالاتر مبارزه‌ی سیاسی تداوم می‌یابد.

صلح و آشتی‌ای که طبقه‌ی سرمایه‌دار از آن دم می‌زند برای طبقه‌ی کارگر محلی از اعراب ندارد. این صلح به دوره‌هایی اطلاق می‌شود که طبقه‌ی حاکم و کارگزارانش به دلیل شرایط مساعد انباشت سرمایه موفق به پوشاندن این تضاد واقعی می‌شوند تا جنگ داخلی مداوم بین دو طبقه را لاپوشانی کنند. وجود طبقه‌ی کارگر با مبارزه علیه سرمایه آغاز شده است و مادامی که جامعه طبقاتی است و طبقه‌ی حاکم در پی سازمان دادن جامعه طبق منافع طبقاتی خودش است مبارزه‌ی طبقاتی کارگران نیز ناگزیر خواهد بود. صلح‌طلبان متوهم باید بدانند که هیچ آشتی‌ای در کار نیست. تضاد کار و سرمایه تا زمانی‌که طبقات سرمایه‌دار و کارگر وجود دارند با وضعیت عجین است. آن یکی می‌خواهد استثمار کند و دیگری روز به روز فشار این استثمار بیشتر بر گُرده‌اش سنگینی می‌کند.

همان‌گونه که تاریخ مبارزاتی کارگران به ما نشان خواهد داد عقب‌نشینی و افول جنبش طبقه‌ی کارگر در سطح جهانی همیشگی نبوده و نخواهد بود. در این تاریخ کم نبوده عروج‌های درخشان این طبقه پس از گذار از رکودهای مبارزاتی طولانی. اما این عروج‌ها نه نتیجه‌ی خیال‌بافی و نیروهای نامرئی بلکه حاصل تلاش‌های واقعی و مداوم، سازمان‌یابی و سازماندهی طبقه‌ی کارگر است. بخشی از این روند را احیای ادبیات مبارزاتی طبقه‌ی کارگر و مراحل تکوین و تکامل جنبش کارگری بر عهده دارد. بازخوانی انتقادی تجربیات تاریخی جنبش کارگری می‌تواند در پیش‌برد ضرورت‌های مبارزاتی طبقه‌ی کارگر همچون سلاحی نیرومند برای بازآرایی تشکیلات این طبقه قرار گیرد.

هر آن‌چه می‌آید با هدف بازگوییِ قدرت، تعیین‌کنندگی و عاملیت طبقه‌ی کارگر است. برای ما کارگران ضروری است که تجربیات تاریخی مبارزات طبقه‌ی کارگر را با دقت هر چه تمام واکاوی کنیم و از گام به گامِ پیروزی‌ها و شکست‌های هم‌طبقه‌ای‌های خود بیاموزیم و این آموخته‌ها را توشه‌ی راه پر پیچ‌وخم مبارزه‌ی امروزمان سازیم. بدین واسطه وارثان راستین ارزش‌ها و آرمان‌های طبقه‌ی خود گشته و می‌توانیم سلاح‌های نظری- تشکیلاتی خود را برای روز برانداختن و ساختن آبدیده کنیم.

مطالب مرتبط

آیا هر کار نکردنی اعتصاب است و هر اعتصابی صحیح؟
گزارشی از بزرگترین اعتصاب پرستاران در بریتانیا
روایتی از ریخت و پاش و مصرف‌گرایی و تباهی اندیشه و عمل سرمایه‌داران و کارفرمایان