اگر تا چند دهه پیش شنیده میشد که فردی کارگر شرکت نفت است بلافاصله این به ذهن خطور می کرد که “خوشا به حال او که اکنون کارگر شرکت نفت است”. به راستی نیز در اوایل انقلاب 57 بهواسطه مبارزات پرشور کارگران، امتیازات و دستاوردهایی برای طبقه کارگر ایران بهویژه کارگران صنعت نفت وجود داشت که امروزه وقتی از آن دستاوردهای تاریخی و مبارزاتی صحبتی به گوش جوانِ کارگر میرسد به سختی باورش میشود. باید توجه داشت که با وجود برخورداری کارگران شرکت نفت از امتیازات سالهای نه چندان دور، با این حال، امروزه و با گذشت سالها، آن حداقل امتیازات نیز به قدری نحیف شده که بالاخره صدای کارگران رسمی صنعت نفت کشور را هم درآورده است. دستاوردهای مبارزاتی کارگران به یُمنِ حملات دولتهای تا مغز استخوان سرمایهدار ایران، چنان به یغما رفته که حداقلی از آن امتیازات برای سایر کارگران، به آرزو و خیال تبدیل شده است.
از جمله این امتیازات موضوع قراردادهای دائم بوده است. تصریح این لفظ در قانون کار مبنی بر اینکه قرارداد کار بین کارگر و کارفرما میتواند “شفاهی” هم باشد، راه را برای سرمایهداران باز گذاشته تا آنها بتوانند قراردادهای پیمانی، پروژهای، کار معین، ارکان ثالث و انواع قراردادهای من درآوردی را به کارگران تحمیل کنند. بماند که در خیلی از شرکتها خبری از همین قراردادهای نیمبند هم نیست و به جای آن شاهد قراردادهای سفیدامضا هستیم. وجود چنین قراردادهای نامطمئنی در صنعت نفت جنوب، بسیاری از کارگران آن منطقه را به امید روزی که تبدیل وضعیت شوند، گاه تا سالیان طولانی -حتی بیست سال- در منگنهی ترس و انتظار نگه داشته است.
اما بالاخره از آنجایی که صبر آدمی حد و مرزی دارد، کارگران نیز آستانه تحملی دارند. بهویژه کارگران پروژهای نفت که در این سالها دولت حتی طرف قرارداد آنها را نه کارفرمای اصلی به صورت مستقیم بلکه به واسطه پیمانکاران قرار داده است. پیمانکاری که به محض اتمام پروژهای” خوش آمدی” تکیه کلاماش است. در مقابل، کارگران پروژهای بهدرستی یکی از اهداف اعتراضات خود را برچیدن بساط پیمانکاری اعلام کردند. اوج این اعتراضات سال 1400 بود که با مبارزاتی علیه حضور پیمانکاران و افزایش دستمزدها در قالب مبارزاتیِ کمپین 20-10 انجام شد. این مبارزه تا امسال یعنی تا شهریور 1403 این بار با کمپین 14- 14 ادامه داشت. عمده مطالباتی که کارگران را حول محور کمپین گرد آورده است همانطور که گفتیم، مبارزه برای حذف پیمانکاران، افزایش دستمزد و پرداخت مزد یکسان در برابر کار یکسان، تامین امکانات رفاهی از جمله بهبود وضعیت خوابگاهها و کیفیت غذا، بهبود ایمنی محیط کار و مسائلی معیشتی از این قبیل است.
کمپین 14- 14 ( 14 روز کار- 14 روز استراحت) که از اردیبهشت ماه امسال با حرکتی تهاجمی و بر اساس اولتیماتومی از سوی کارگران مبنی بر گسترده شدن اعتراضات در صورت عدم افزایش دستمزدها شروع شد، در خرداد ماه طبق روال سال قبل، اینبار نیز وارد مرحله ترک کار شد. شکل مبارزاتی رایج در بین کارگران نفت که در چند سال اخیر جایگزین شکل اعتصاب در محیط کار شده و ضرباتی بسیار به تداوم مبارزه در بین کارگران وارد آورده است. مبارزه کارگران نفت از یک خلأ مبارزاتی رنج میبرد و وجود چنین خلأیی آنها را در مقابل پیمانکاران و سرمایهداران آسیب-پذیر ساخته است. بهتر است در اینجا کمی روی اشکال مبارزاتی کارگران نفت تمرکز کنیم تا روشن شود که این اشکال مختلف با توجه به سطوح متفاوت مبارزاتی چه تفاوتهایی با هم دارند و تاکید روی هر کدام از آنها از سوی کارگران به شکل درست و نادرست چه نتایجی برای جنبش کارگری به همراه دارد.
ترک کار! واژهای گوشنواز برای کارفرمایان. در اعتراضات سال گذشته و نیز امسالِ کارگران صنعت نفت، شکل مشخصی که اعتراضات حول آن سامان داده شده، ترک کار، تخلیه سراسری و اصرار بر اعتصاب سراسری است. در فضای اعتراضی به وجود آمده، کارگرانِ مبارز اصرار بر تداوم مبارزه در خارج از محیط کار داشتهاند. فضای مجازی در این سالها پر بود از تصاویری که کارگران به صورت دستهجمعی وسایل کار را بر زمین میگذارند و راهی اتوبوسها می-شوند. بهراستی هم که عجب صحنههایی خلق کردند! تصاویری از راهپیماییهای چندهزارنفری کارگران در گرمای سخت جنوب که هر کارگری آن را میدید زبان به تحسین آن میگشود. از درک صحیح از صف دوست و دشمن گرفته – که بروز آن را در نمونه هایی از این دست می شد دید که کارگری با صدای بلند میگفت “ایران اینترنشنال سگ کیه” – تا جشن و پایکوبی در مواقعی که کارگران همکار، متحدانه سایتها را ترک میکردند و به همکاران خود میپیوستند. اما همزمان با دیدن تصاویر دستهجمعی کارگران هنگام ترک کار، افسوس و حسرتی دردناک از هدررفتِ آنهمه انرژی و نیرویی وجود آدمی را در برمیگرفت که کارگران داشتند و میتوانستند آن نیرو و پشتوانه را به شکل صحیحتری سازماندهی کنند. موضوعی که باید بر سر آن صحبت کرد این است که آیا ترک کار را میتوان همارز اعتصاب در محیط کار و در واقع، همان اعتصاب دانست؟ شکل ترککار و ابزار اعتصاب چه تفاوتهایی با یکدیگر دارند و چرا اصولاً شکل اعتصاب، ابزاری مناسب در لحظه کنونی است.
«اعتصاب»
کمی روی موضوع اعتصاب در محیط کار تمرکز کنیم. اعتصاب زمانی در کارخانه و محل کار به وقوع میپیوندد که کارگران به صورت جمعی دست از کار میکشند و روند تولید را متوقف میکنند. همین که چرخدندههای ماشینها از حرکت باز میایستند پیامی هولناک برای سرمایهداران دارد. جالب است که کارگران همه کشورها، هنگام اعتصاب با لباس کار در صحنه حاضر میشوند که خود این عمل حاوی پیامی از سوی آنهاست. پیام این است: “ما تا این لحظه کار میکردیم ولی از جایی به بعد تصمیم گرفتیم دیگر کار نکنیم”. کارگران با هر اعتصابی که انجام میدهند، یاد می-گیرند که در دفعات بعدی چگونه قدرتمندانه و سازمانیافتهتر عمل کنند. آنها وقتی در کنار همکارانشان قرار میگیرند و یکصدا خواستهی “توقف تولید” را به سایر بخشها و کارخانهها منتقل میکنند متوجه میشوند که صدای آنها صدایی در میان بیصدایان نیست بلکه صدایی است که قدرت دارد و گوش هر کارفرمایی را خراش میدهد. وقتی کارگران اعتصاب میکنند و حقوقشان را یکصدا مطالبه میکنند همانجا در محیط کار و در مواجهه نمایندگانشان با سرمایه-داران، جلسات بحث، هماندیشی و حتی خودانتقادی نسبت به عملکرد نمایندگان و رهبران کارگری تشکیل میدهند و درباره اینکه اقدام بعدیشان چه باشد نظر میدهند و بهصورت جمعی تصمیم میگیرند که هر آن، امکان تغییر تاکتیکهای مبارزاتی را داشته باشند. در نتیجهی این مشورتها و نظرخواهیها، کارگران ابتکارات و خلاقیتهایی بروز میدهند که میتواند در نوع خود در راستای تقویت همبستگی بیشتر به کار آید. از جمله تشکیل صندوق مالی و کمک متقابل در هنگام اعتصابات. یکی از دلایل مهمی که کارگران همواره با اعتصاب مخالفت میکنند و یا در ادامه اعتصاب تاب تحمل آن را ندارند مسئله بیکاری، گرسنگی، بیماری و در کل بیپولی است. به واقع، چنین خطری همواره یکی از موانع بسیار بزرگ اعتصابات بوده است. اما تجربیات کارگران جهان و بهویژه کارگران صنعت نفت کشور در اوایل انقلاب به ما میآموزاند که آنها برای رفع چنین مانعی اقدام به تشکیل فوری صندوق اعتصاب کردهاند. فایدهی دیگر اعتصاب در محیط کار، امکان برقراری رابطه برابر به جای رابطه از بالا به پایین بین تمامی کارگران است. بدین معنی که کارگران صرفاً اجراکنندهی دستورات و منفعل نیستند. رهبران کارگری برآیند نظرخواهی و اعتماد و شناخت لازم کارگران از نمایندهها هستند. نه آنکه اسامی چند کارگر ماهر و یا با سابقه مطرح شود و کارگران مجبور به انتخاب یکی و در نتیجه دنبالهروی بیچون و چرا از رهبران باشند. رهبرانی که فقط بهواسطه تخصص، تحصیلات و یا سابقه چندین ساله انتخاب میشوند. در سازوکاری که بهصورت عمل جمعی و توده ای اجرا میشود، اجرای سیاستهای کارگری نمایندگان، همانا اجرای خواستههای تمامی کارگران اعتصابی است.
«ترک کار»
اما ببینیم زمانیکه ترک کار به عنوان شکلی از مبارزه انتخاب و پی گرفته میشود چه تاثیراتی هم بر روی کارگران و هم بر نتیجه مبارزه دارد؟ کارگران هنگام ترک کار، همچون دانههای شنی هستند که با یک باد به هر سو پراکنده شدهاند. در واقع، آنها صحنه مبارزه را ترک کردهاند. البته بهتر است بگوییم صحنه را به نفع سرمایهداران آماده کردهاند تا راه برای خواستههای آنان هموار گردد. خواهیم دید چگونه.
پیش از آن، میتوان علل و عوامل ترک کار را بررسی کرد. آنچه از گفتههای کارگران در مصاحبههای منتشر شده در فضای مجازی برمیآید آن است که گویی نظر کارگران بر آن است که اگر اعتصاب برای معوقات مزدی باشد، ترجیح آنها بر اعتصاب و به سرکار نرفتن در محل کار است و نیازی به ترک کار نمیبینند اما اگر اعتصاب با اهدافی بزرگتر همانند افزایش حقوق و افزایش مرخصی و غیره باشد راهحلشان این است که با دست کشیدن از کار و نشستن یک روز و چند ساعت این مسائل حل نمیشود. بنابراین، ترک کار بهترین گزینه آنان است. دلیل دیگر و چه بسا مهمترین دلیلی که کارگران برای پذیرش ترک کار میآورند آن است که در اعتصابهای طولانیمدت، کارفرمایان زیر بار تأمین آب و غذا، خوابگاه، سرویس ایاب ذهاب، برق و کولر نمیروند و در نتیجه اعتصاب به بنبست کشیده میشود.
با دلایلی که کارگران برای پذیرش و چه بسا عدم مخالفت با چنین شکل کاری میآورند، میتوان به عنوان ناظری بیرون از وقایع درونی، درک کرد و شرایط سختی را که ایشان در آن قرار گرفتهاند فهم کرد. اما باید بر سر هر کدام از این دلایل بحث کرد و اتفاقاً خواهیم دید که چرا همچنان اعتصاب کارآمدترین ابزار در مقابل ترک کار است. در مورد دلیل اول و تفکیکبندی که انجام شده، هیچ مشخص نیست که این تمایز بر چه معیاری استوار است. مگر مبارزه برای معوقات مزدی و یا افزایش دستمزد و مرخصی و غیره جزء موارد مبارزاتی صنفی و معیشتی کارگران نیست؟ در ذهنیت بسیاری از کارگران چنین توضیحی کار میکند که مبارزه برای پرداخت معوقات مزدی آسانتر است و با یک روز اعتراض و تجمع، کارفرما سریع کوتاه میآید و مزد را پرداخت میکند اما برای افزایش مزدها مبارزهای بس طولانی لازم است. این استدلال شاید از جهتی درست باشد. اما موضوع مهمی که در اینجا مطرح میشود آن است که سیاست کارفرمایان همیشه بر این بوده که برای جلوگیری از گسترش اعتراضات کارگران، سریعاً اقدام به پرداخت بخشی از معوقات میکنند و نهایتاً با دادن وعده و وعیدهای توخالی فضای حاکم بر اعتراضات را میخوابانند. پس این سیاستی است که آنها به لحاظ تجربی یاد گرفتهاند و هر بار اعمال میکنند نه آنکه در اینجا مبارزه آسانتر است و یا در بخش دیگر سختتر. موضوع بعدی آنکه، به فرض، با این اعتراضاتِ به اصطلاح آسان، کارفرمایان و پیمانکاران بخشی از معوقات را پرداخت کنند. چه تضمینی وجود دارد که مزد ماههای بعدی را به موقع پرداخت کنند؟ آنها هیچ تضمینی نمیدهند و فقط قول می-دهند. قول یک سرمایهدار هم به پشیزی نمیارزد.
در مقابل دلیل دیگری که مطرح میشود از قبیل نبود غذا و سلب امکانات رفاهی کارگران، باید گفت چنین تهدیداتی همیشه از جانب سرمایهداران وجود داشته و دارند. آنها هارتر از این حرفها هستند که فقط به این قبیل اقدامات بسنده کنند و بهفرض غذای کارگر را قطع کنند. تهدید، تحقیر، اخراج، زندان و شکنجه (سرمایه داران همواره ارتباطات خوبی با دستگاه های نظامی و قضایی محل خود دارند) کار هر روزه آنان است. هیچگونه ابایی هم ندارند و به هیچ دستگاه قضایی نیز پاسخگو نیستند. مگر همین دستگاه قضایی و سرکوب سرمایهداران، کارگران معدن طلای آق دره را زیر ضرب شلاق به شکنجه نگرفت؟ یا واقعه شهربابک که در آن با هلیکوپتر به روی کارگران گلوله گشودند. پس در وهله اول باید انتظارات انسانی از سرمایهداران را به دور ریخت. در وهله بعدی و مهمتر، اتفاقاً برای چارهاندیشی و جلوگیری از این قبیل اقدامات و تهدیدات کارفرمایان است که باید به سازماندهی و گسترش اعتصاب و نقش آموزشی آن در تقویت صفوف اتحاد کارگران پرداخت.
حال بپردازیم به تاثیرات ترک کار. چه بسا کارگری که محیط کار را ترک کرده همچنان رابطه خود را با دیگر کارگرانی که در محل کار هستند تداوم بخشد و حتی سعی کند که آنها را دعوت به اتحاد و یکی بودن نماید. یا اقداماتی از این قبیل که ساعتها در کانالهای مجازی بحث کند تا سایر کارگران را مجاب به ترک کار کند. اینگونه تلاشهای ارزشمند کارگران را باید در راستای اعتماد به روشی که پذیرفتهاند دید. اما باید این را هم دید که هر کارگری به تجربه میداند که وقتی کارفرما میگوید ترک کار یعنی غیبت برای کارگر. در سطح مبارزاتی نیز ترک کار مساوی است با غیبت در صحنه مبارزه. بنابراین عجیب نخواهد بود زمانی که کارگرانِ پیمانکاریِ صنعت نفت ترک کار میکنند، پیمانکاران بلافاصله نیروی جدید را به کار بگیرند تا با یک تیر چند نشان بزنند. اول آنکه مانع توقف روند تولید میشوند و به اصطلاح، اعتصاب کارگران را خنثی میکنند. دوم آنکه صفوف اتحاد و همدلی کارگران را نیز در هم میریزند. ناامیدی ، بیکاری، گرسنگی و شکست را به سرنوشت محتوم آنها بدل میکنند و کارگرانی که ادامهی روش ترک کار را بنبست میدانند به این نتیجهی لاجرم اشتباه میرسند که اقدام اعتصاب از اول نیز اشتباه بوده است و از همان ابتدا هم نباید اعتراض می-کردند. نتیجه آن میشود که راه گریز از این بنبست را بازگشت به کار میبینند. چه دردناک است آن لحظهای که همان کارگرانی که تا دیروز متحدانه سایتها را ترک میکردند اکنون خود به اعتصابشکنانی میمانند که با سری خمیده این بار در راه بازگشت به سایتها هستند. اما این به هیچوجه بازگشتی قدرتمندانه نیست.
جمعبندی
در یک نگاه کلی، شکل مبارزاتی ترککار، به امکانهای هرگونه تشکلیابی در محیط کار لطمات بزرگی میزند. کارگران هنگام ترک کار از دستاوردهای اعتصاب به نفع کارفرمایان محروم میشوند. تجربه تاریخی نیز چنین نشان نداده که با اقدام به ترک کار و خانهنشینی، کارگران میتوانند پی ببرند که صاحبان اصلی تولید و ثروت کارخانهها، نیروگاهها و پتروشیمیها خود آنها هستند و نه سرمایهداران. حضور در محیط کار نشاندهندهی تعلق کارگران به محیط کار و همزمان حاوی این پیام است که سرمایهداران هستند که باید شرکت را ترک کنند و نه کارگران. هنگامیکه کارگران محیط کار را ترک کنند به راحتی جایشان با خیل بسیاری از کارگران بیکار و مهاجر پر میشود. در حالیکه حضور فیزیکی کارگران در محیط کار باعث خواهد شد که حتی اعتصابشکنان نیز بهراحتی به جای آنها بر سرکار نیایند؛ چراکه اعتصاب در محیط کار این امکان را میدهد که کارگران اعتصابی با کارگران اعتصابشکن چهبسا وارد گفتگو شوند و در ادامه همراهی آنها را داشته باشند. اگر هم به نحوی امکان گفتگو فراهم نشود، آنها با ابتکاراتی عملی امکان جلوگیری از ورود آنها به داخل شرکت را خواهند داشت. از دل اعتصابات است که امکان تشکیل صندوق مالی اعتصاب و یاری متقابل کارگران فراهم میآید و آنها میتوانند به همراه نمایندگانشان برای تهیه آب و غذا و سرویس و غیره چارهاندیشی کنند و چه بسا مخارج خانوادههای کارگری را تا مدت اتمام اعتصاب تامین کنند. در این موقع است که آنها میتوانند چهره واقعی سرمایهداران را بشناسند و به سایر کارگران نیز بشناسانند.
بنابراین میبینیم که با ابزار اعتصاب در درون محیط کار، امکانهای زیادی برای تشکلیابی کارگران فراهم میشود. اگر کارگران به جای ترک کار در محیط کار بمانند و همزمان اعتصاب را انجام دهند به کارفرمایان نشان خواهند داد که آماده کار هستند اما بنا به دلایلی که کارفرما هم خوب از آن باخبر است تا حصول مطالباتشان، حاضر به ادامه کار نیستند. با آزاد شدن امکانهای اتحاد گسترش یابندهی اعتصاب در محیط کار است که کارگران عملاً میتوانند خود به همراه نمایندگان واقعیشان در تعیین دستمزدها و درصد افزایش آنها و سایر مسائل معیشتی مربوط به خود، فعالانه و مستقل نقش ایفا کنند. نه آنکه نماینده کارگری با به راه انداختن کمپینی متشکل از خبرنگاران معلومالحال و فلان برنامه صداو سیما و بهمان برنامه نان به نرخ روز خور ضدکارگری که به هیچ وجه با بدنه کارگری نفت ارتباط و صنمی ندارند، دم از کمپین 15 میلیونی حقوق برای کارگران بزند و سینه سپر کنند که تلاش آنها بوده که اعتراضات کارگران را خوابانده و نگذاشتهاند کار به جاهای باریک بکشد. نماینده واقعی کارگران هیچگاه برای خواباندن اعتصاب به خود نمیبالد بلکه همواره تلاشش در راستای تقویت امکاناتی خواهد بود که از نتیجه اعتصابات حاصل شده است.
ترککار بهعنوان راه مناسب پیشبرد مبارزه نمیتواند کارگران را حول مطالبه مشخصی گردهم آورد و با وجود تمام تلاش-هایی که آنها به هنگام ترککار داشتهاند، این شکل از مبارزه ناتوان از تثبیت خواستهها و مبارزه آنان است. همانطور که گفتیم، کارگران در برخورد با کارفرمایان وعده و وعید نمیخواهند بلکه تضمین میخواهند. وعدههایی که ضمانت اجرایی داشته باشند. این تضمین همان فشاری است که کارگران در قالب نیرویی اتحادیهای به کارفرمایان وارد میکنند. البته هر اعتصابی میتواند پیروز شود و یا شکست بخورد. این ضمانت اجرایی به معنای پیروزی حتمی اعتصابات نیست بلکه به معنای آن است که فردا روزی وقتی کارفرما از زیر بار مطالباتی که کارگران بر او تحمیل کردهاند، بخواهد شانه خالی کند، نیرو و ظرفی باشد که مانع اینگونه شکستها و پیامدهای آن برای کارگران شود. گزارشهای پراکنده-ای در فضای مجازی و لابلای صحبتهای کارگران میشنویم که برخی کارگران در قسمتهایی توانستهاند 14 روز کار و 14 روز استراحت و همچنین انعقاد قراردادهای سه ماهه و در برخی موارد نیز افزایش حقوق را به سرمایهداران تحمیل کنند. اما همه این دستاوردها به صورت پراکنده و نامطمئن است. برای تثبیت این دستاوردها و امکان فراروی از آنها باید ظرف مناسب چنین سطحی از مبارزه را هم به وجود آورد. چنین ظرفی در شرایط حال حاضر ایران، ایجاد و تاسیس اتحادیههای کارگری است. کارگران خود به تجربه دریافتهاند که سرمایهداران هیچ ابایی از عقبنشستن از حتی همان قراردادی که خود پایش را امضا کردهاند، ندارند. پس اگر هم در جایی به صورت نیمبند امتیازاتی دادهاند قطعا جای دیگری با قدرت، حمله خواهند کرد. حمله آنها هم حمله یک نفر دو نفر کارفرمای منفرد نیست. تهاجمی است که کل طبقه سرمایهدار با تمام دستگاه و تشکیلاتاش علیه طبقه کارگر انجام میدهد. در مقابل تشکیلات قدرتمند سرمایهداران و اتاق بازرگانیها، کارگران باید تشکیلات خود را بگسترانند. این کاری است شدنی همانطوری که کارگران مبارز صنعت نفت ایران در قبل و بعد از انقلاب 57 به تاریخ یاد دادند.
10 دیدگاه دربارهی "چند نکته دربارۀ اعتراضات کارگران صنعت نفت"
سلام رفیق عزیز
نکات بسیار خوبی را در این مقاله یادآوری کردید. اما به نظرم دوگانهای که از “اعتصاب-ترک کار” ساختهاید تا حد زیادی عجولانه و غیرمنطقی است.
نگاهی کوتاه به تاریخ جنبشهای کارگری نشان میدهد این دو کنش اعتراضی تفاوت عمیقی با هم ندارند. مگر پیشدرآمد جنبش چارتیسم انگلستان مجموعهی پربسامدی از اعتصابها و ترککارها نبود؟ مگر کارگران نفت باکو
در روسیهی تزاری بنا به شرایطشان گاهی از تکنیک ترککار و گاهی از تکنیک اعتصاب استفاده نمیکردند؟ این قبیل مثالها فراواناند و نشان میدهند دوگانهای در کار نیست.
شما به درستی به بسیاری از نقاط ضعف ترککار اشاره کردید که باعث میشوند “کارگر معترض با سری افکنده به کارش برگردد”. ولی مگر آموزگاران بزرگ ما بسیاری از همین نقطهضعفها را در اعتصابها ندیدهاند و در موردش ننوشتهاند؟ واقعیت این است که نه اعتصاب و نه ترککار هرگز نمیتوانند به یک پیروزی باثبات منجر شوند. پس از این لحاظ هم نمیتوان دوگانهسازی کرد.
بسیاری از نقدهای شما کاملا درستند و من هم با شما همدلم. اما مشکل این است که نواقص ناشی از نبود تشکل و عدم سازماندهی را به فرم “ترککار” نسبت دادهاید. این طرز برخورد باعث سستی پایههای استدلالتان شده است. ما در تاریخ جنبشهای کارگری موارد بسیاری از ترککار را سراغ داریم که دچار این نواقص نشدند. برای مثال کارگران نساجی منچستر که در دوران ترککار جلساتی را در کوه مونزسستر برگزار میکردند دچار این مشکلات نشدند (اسم کوه را درست یادم نیست و شاید صحیح ننوشته باشم).
خواهش من این است که احکام کلی ندهیم. سعی کنیم همدلانه شرایط کارگران معترض را درک کنیم و پاسخهای واقعبینانهای به مسائلشان بدهیم. آیا تسخیر یک سایت پتروشیمی توسط کارگران در شرایط کنونی شدنی است؟ کافی است نگاهی به هزینههای امنیتی نجومی در صنعت پتروشیمی بیاندازید و آن را با سایر بخشها مقایسه کنید تا به جواب این سوال برسید.
ارادتمند
در پاسخ به نوید
سلام و درود
از نظر بنده متن ” چند نکته درباره اعتراضات کارگران صنعت نفت” نکات انتقادی درستی رو در مورد شکل اعتراضات کنونی کارگران نفت مطرح کرده است. دیدگاه شما حاوی نکاتی است که به نظر مهم می آید به آن پرداخته شود. در ابتدای کامنت، شما عنوان کرده اید که دو کنش اعتراضی “ترک کار” و ” اعتصاب” تفاوت عمیقی با هم ندارند. اتفاقا مقاله نشان داده که تفاوت عمیق و ریزی دارند که حتما باید لحاظ کرد. آن هم بعد سیاسی قضیه است. مگر نه آنکه همان آموزگاران بزرگ یادآور شده اند که ابزار اعتصاب دو هدف مهم را در جنبش کارگری برآورده می کند: 1) از بین بردن رقابت و تقویت اتحاد بین کارگران 2) و مهمتر آنکه بعد اتحاد گسترش یابنده.
ترک کار در شرایط حال حاضر به عنوان شکل اعتراضی در بین کارگران این دو بعد را مخصوصا بعد دوم را نه تنها تقویت نکرده بلکه در راستای تضعیف آن هم عمل می کند و همان طور که در مقاله هم آمده از امکان های اعتصاب به نفع کارفرمایان جلوگیری می کند. مساله مقاله آن طور که از آن پیداست بر سر تقویت امکان های همبستگی است. درسته مقاله هم گفته که کارگران ممکن است در حین ترک کار اتحاد خود را حفظ کرده و به فرض از طریق کانال های مجازی مبارزه خود را ادامه دهند اما آن هنگامی که باید در محل کار حضور داشته باشند و اقدامی عملی و تصمیمی جمعی بگیرند، غایب اند. نتیجه و پیامد این شکل از اعتراض می شود همان نتایجی که پیش آمد. در همان بازه زمانی یکی از مسئولین وزارت نفت گفته بود درصدد هستیم تا نیروی جدید استخدام کنیم. دقیقا همان بازه ای که کارگران ترک کار کرده بودند. و سایر پیامدهایی که مقاله اشاره کرده است. دقیقا به این دلیل که ابزار اعتصاب زمینه ای را برای سازماندهی عمل جمعی کارگران فراهم می آورد قابل دفاع است نه انکه چون تشکل و اتحادیه ای نیست پس ترک کار توسط کارگران باید کنار گذاشته شود.
مسله بعدی که به نظر می اید شاید برداشت اشتباهی رخ داده است مسئله رد ترک کار است. مگر هنگامی که اعتصاب نقد می شود به معنای رد عمل اعتصاب به طور کلی است؟ نقاط قوت و ضعف گفته می شود برای گام های بعدی. در این مقاله هم نقاط ضعف برجسته شده تا کمکی باشد در راستای مبارزه کارگران.
این را هم که گفته اید بهتره احکام کلی ندهیم و واقع بین باشیم از کجای مقاله اینگونه استنباط کرده اید که مقاله حکم داده که” کارگران بروید و سایت ها را بگیرید؟” مگر با اعتصاب در شرایط کنونی می توان سایت گرفت؟ دقیقا در شرایط مشخص کنونی است که گفته می شود ترک کار این مشکلات را دارد و اعتصاب هم این مزیت ها را.
سپاس از شما رفیق عزیز
سلام بر نوید
به حرف های شما دقت کردم و چند بار آنها را خواندم. به نظرم شیوه بحث شما اشکالاتی دارد. که من در حد توان خودم به آن اشاره می کنم:
یک جا نوشته اید: “نگاهی کوتاه به تاریخ جنبشهای کارگری نشان میدهد این دو کنش اعتراضی تفاوت عمیقی با هم ندارند. ” واقعا اعتصاب و ترک کار تفاوت عمیقی با هم ندارند؟ در روش ترک کار اگر تمامی کارگران بتوانند در اتحاد با هم محل کار را ترک کنند، و کارفرما هم نتواند به جای آنها کارگر استخدام کند، تازه این دو کمی به هم شبیه میشوند. هرچند تفاوت های اساسی با هم دارند.
برای نشان دادن شباهت اعتصاب یا ترک کار چنین دلیل آورده اید که کارگران یا رهبران تاریخی آنها در مقاطعی از هر دو استفاده کرده اند. درست است. اعتصاب و ترک کار هر دو ابزاری در دست کارگران هستند که ممکن است هر یک در جایی به درد مبارزه بخورند، اما این دلیل بر شباهت آنهاست؟ نوشته بالا به خوبی به تفاوت های این دو روش در اعتصاب کارگران پروژه ای اشاره کرده است. که شما را دعوت می کنم که بار دیگر متن را بخوانید، اما نه با عجله!
کمی جلوتر، منظور شما از این که این دو روش با هم تفاوت چندانی ندارند روشن تر میشود : این جمله شماست: “واقعیت این است که نه اعتصاب و نه ترککار هرگز نمیتوانند به یک پیروزی باثبات منجر شوند.” کجای نوشته گفته است که اعتصاب یا هر روش دیگری می توانند به پیروزی های با ثبات منجر شوند؟ به نظر من این یک حکم بیش از حد ساده و شتاب زده است. مساله اصلی این است که کدام روش در کدام لحظه میتواند مبارزه را در مسیری هدایت کند که نتیجهی آن پیروزیها و دستاوردهای با ثبات باشد؟ از این نظر، نوشته به درستی نشان داده است که آن انرژی باید در جهت دیگری هدایت میشد. حتی در حین مبارزات نیز قابل تشخیص بود که باید در روش کلی و جزئیات مبارزه کارگران پروژهای اصلاحاتی صورت بگیرد. آنچه در سال 1403 به روشن ترین شکل عیان شد، بدون اغراق از تابستان 1401 قابل تشخیص بود.
اما به خود نوشته هم نقدی وارد است: نمی توان گفت که از ابتدا ترک کار اشتباه بوده است. نباید ترک کار در سال 1400 را با ترک کار در سال 1402 و 1403 به یک شکل ببینیم. ترک کار در سال 1400 نشان دهنده انرژی عظیم کارگران مبارز است و نشان میدهد که می توان با انتخاب روش درست مبارزه کارهای بزرگی انجام داد. اما وقایع 1402 و 1403 نشان داد که تغییرات و اصلاحات لازم در روش مبارزه صورت نگرفته است، به اتحاد کارگران اسیب وارد آمده است.
در سایر موارد تحلیل متن روشن و قابل دفاع است، هر چند در یک جا باید روشن تر صحبت میشد: کسی که ترک کار می کند، نمی تواند دستمزد ایام مبارزه را در لیست خواسته های خود قرار دهد، اما در اعتصاب مطرح کردن چنین خواسته ای ممکن است. و البته ضروری است: کارگران با درخواست دستمزد روزهای اعتصاب بر این نکته تاکید میکنند که مبارزه برای بهبود شرایط و اتحاد حق مسلم تمامی کارگران است.
با تشکر از نویسنده متن، و نوید، و البته “پیک کارگران ایران”.
در پاسخ به نوید
رفیق عزیز
1. اعتصاب و ترک کار از منظر اقتصادی تفاوتی ماهوی ندارند زیرا که هردوی اینها، فرایند بازتولید سرمایه را متوقف کرده و به یک اندازه برای کارفرمایان ترسناک اند. از منظر سیاسی اما ماجرا به گونه ای دیگر است و این متن نیز به از این منظر تفاوتهای این دو ابزار مبارزاتی را برجسته کرده. یکی امکان بیشتری دارد که آغازگر راه پر پیج و خم تشکلیابی باشد و آن دیگری این امکان را ندارد. استدلال های متن را به نظرم باید از این منظر دید هرچند که نویسنده باید بر اینکه این تفاوت ها از منظری سیاسی است اشاره ای می کرد
2. موضوع دیگری که اشاره کرده اید این است که متن «نواقص ناشی از عدم تشکل و سازماندهی را به فرم ترک کار نسبت داده است». متن در وضعیت کنونی که خلا تشکل های رزمنده در مبارزات کارگران وجود دارد جهت برون رفتی از این وضعیت نوشته شده و بر این اساس امکان اعتلای اعتصاب به تشکل را بیشتر ارزیابی کرده تا ترک کار. در این که بسیاری از مصائب از نبود تشکل مستقل کارگران است شکی نیست اما بحث متن این است که چگونه می توان گامی جلوتر رفت.
3. مثال های تاریخی که آورده اید نیز همگی در وضعیت هایی از تحزب و تشکل طبقه ی کارگر است که برای شرایط کنونی ما صادق نیست زیرا که متن ترک کار را در وضعیت کنونی مورد نقد قرار می دهد نه هر شرایطی. البته این برداشت من از نوشته بود و با توجه به حرفای شما بهتر بود به تصریح اشاره می کرد که در مورد یک وضعیت خاص صحبت می کنه نه همه ی موارد تاریخی مشابه.
با درودهای فراوان
آقای نوید، دقت نظر شما برای من جالب بود. نکات مهمی را مطرح کردید. اما من تصور می کنم که آنچه دوگانه سازی نامیده اید، در حقیقت سطوح مختلف مبارزه طبقاتی کارگران است، که بسته به توان کارگران و شرایطشان انجام می شود. مبارزه طبقاتی از مبارزه فرد کارگر با فرد سرمایه دار آغاز می شود و تا سطوح ملی و بین المللی گسترش پیدا می کند. هر سطح از مبارزه کاستی های خود را دارد که در مراحل و سطوح عالی تر هم رفع می شوند و هم به شکلی دیگر پدیدار می شوند.
نسبت بین ترک کار و اعتصاب هم در همین سطوح مختلف مبارزه است. اما ترک کار و اعتصاب، سطوحی از مبارزه هستند که هر دو در فضای صنایع نفت امکان پذیرند و شرایط اجرای آن وجود دارد. فاصله اعتصاب با تسخیر و اشغال و کنترل کارگری، لوازم و ابزارهای لازم برای آن (وجود اتحادیه ها، انباشت تجربیات مبارزاتی کارگران، شرایط اجتماعی و سیاسی) بسیار بیشتر از اختلاف و تفاوت بین ترک کار و اعتصاب است.
بسیار عالی بود.
مخصوصا از این نظر که به صورت مختصر و مفید و ساده و روان به نکات خوبی اشاره کرده بود.
در ادامه نظر قبلی فراموش کردم اضافه کنم که “دوگانه اعتصاب و ترک کار” در مبارزه کارگران پروژه ای، بیشتر ساخته و پرداخته شرایط واقعی هست. از بعضی جهات حتی پرداختن به این دوگانه ضروری بوده. به این نکته دقت کنید که در اکثر رسانه هایی که این مبارزات رو پوشش دادن، از این مبارزات به عنوان “اعتصاب کارگران صنایع نفت” یاد شده. نوشته به درستی از طریق پرداختن به تفاوت این دو روش، علیه رسانه هایی که در جهت دهی مبارزه کارگران به مسیر های غلط تلاش کردن مبارزه کرده و ایستاده. رسانه های بد نامی مثل “شورای سازماندهی اعتراضات کارگران نفت” که قطعا خیرخواه کارگران نیستن.
سلام
در همین سایت پیکان مطلبی هست با نام “دربارهی مبارزهی کارگران نفت و گاز و پتروشیمی: کمپین 1402”
به نظرم به این بحث مربوطه و میتونه کمک کنه به گسترده شدن بحث.
بسیار متن کارآمدی است
اما نقدی به متن وارد است آن هم اینکه ترک کار شکلی از مبارزهی جمعی و طبقاتی کارگران است همانطور که اعتصاب نیز شکلی از مبارزه است. به نظرم دوگانه ترک کار یا اعتصاب درست نیست.
ما زمانی جنبش ابزار شکنی داشتهایم آیا مبارزه نبود؟
چرا اما پاسخ مناسبی به آن وضعیت نبود
از دستاوردهای اعتصاب به خوبی نام برده شده است اما ترک کار نیز حرکت جمعی و مبارزاتی است که نباید دستکم گرفته شود و حتی چنین معرفی شود که این باب میل سرمایهداران است. قطعا در قیاس با اعتصاب این ترک کار است که تبعات کمتری نسبت به اعتصاب دارد اما نباید ترک کار را به گونهای تعریف کرد که سرمایهداران میپسندند.
در نهایت رشد و بالندگی هر چه بیشتر مبارزات کارگران مد نظر است پس باید گفت با تمام دستاوردهای ترک کار جمعی مکتب جنگی به نام اعتصاب است که گام بعدی مبارزهی کارگران است که به خوبی متن این دستاوردها را توضیح داده است.
پاینده باشید
از رفقایی که با پاسخشان کمک کردند مساله روشنتر شود ممنونم.