ساعت 9 شب روز یکشنبه سوم فروردین 1404، ج.غ.ک، از نگهبانان حراست یک مجتمع بزرگ صنعتی در کشور ایران، برای گشت شبانه از کیوسک نگهبانی درب جنوبی مجتمع خارج شد و دیگر از او خبری نشد. واحد حراست پس از تأخیر چند ساعتۀ وی، در محوطۀ چند ده هکتاری شرکت دست به جستجو میزند. در نهایت ساعت 4 صبح، جسد بیجان وی داخل خندقی بتونی که سالن کورۀ خطِ در دست احداثِ 1200 تُنِ کارخانه را احاطه کرده بود، پیدا میشود. وی از پلههای بیحفاظ خندق سقوط کرده و 15 متر پایینتر به کف بتونی کانال برخورد کرده بود. او 40 ساله، اهل یکی از روستاهای اطراف و پدر دو کودک بود. ج.غ.ک کارگری خوش مشرب بود، هرگاه که شیفت گشتزنی داشت، به کارگران و دوستانش میگفت: «امشب شیفت من است، راحت بخوابید». کارفرما از نگهبانان همواره میخواهد تا کارگرانی را که برنامۀ مشارکتی خواب شبانه را پیاده میکنند، لو دهند. او جزو نگهبانانی بود که این کار را نمیکرد. بلافاصله به مالک کارخانه، حاج آقا، اطلاع دادند. چند ساعت بعد باخبر شدیم که وی دقایقی بعد از اینکه از مرگ این نگهبان مطلع میشود، با سرشیفت واحد برداشت و بستهبندی تماس گرفته و آمار تولید آن شب را از وی جویا میشود! چند ماه قبل نیز یکی از مهندسین واحد نقشهبرداری، در گودال 10 متری بیحفاظی که برای ایجاد چاه ارت واحد ژنراتور و نیروگاه حفر شده بود، سقوط کرد. البته وی زنده ماند، اما لگنش شکست. وی برای کاستن از شدت سقوط، دو دستش را بهعنوان ترمز، به طرفین جدارۀ چاه قلاب کرده بود، جوری که گوشت دستش کنده شده و روی استخوان افتاده بود. سه ساعت طول کشید تا وی را یافتند و بیرون کشیدند.
نمایشنامهی «محاکمه» روایتی است از مرگ این کارگر نگهبان.
1 دیدگاه دربارهی "نمایشنامه: محاکمه"
در ابتدا تصور کردم یک نمایشنامه روایی و متعارف است. اما با پیش رفتن در متن متوجه استفاده نمادین شما از شخصیت ها شدم. چه هنرمندانه نوشتید و چقدر خوب به کمک استفاده از نمادها، کارگر پیشرو، کارگر فرصت طلب، نماینده پلیس و کارفرما را به تصویر کشیدید. شاید کار شما در این قالب بی نقص نباشد و از نظر فرمی کاستی هایی داشته باشد، با این حال جسارتتان در استفاده از این قالب و انتقال مفاهیمی که به کمک آن انجام دادید بدون شک به کاستی های احتمالی می ارزد. لطفا به این سبک نوشتن ادامه دهید که هم ما بهره مند شویم هم قلم خودتان هم ورزیده تر شود.
نکته آخر اینکه ترکیب نمایشنامه با رخداد های واقعی محشر بود، واقعا دستمریزاد.
درود بر جسارت و هنرمندی شما