
در این قسمت از سلسله یادداشتها دربارۀ مبارزۀ کارگران گروه ملی فولاد به آموزههای مبارزۀ آنان میپردازیم. امیدواریم که این سلسله یادداشتها برای کارگران گروه ملی فولاد و همچنین تمام کارگران در ایران مفید واقع شود.
1. هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو
برای بررسی هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو، وظایفی که برای خود در نظر گرفتهاند، وظایفی که مغفول مانده است، شیوۀ سازماندهی و میزان تأثیرگذاری آن، باید تا 1395 عقب برویم. در جزوهای که پیمان شجیراتی، کارگر سابق گروه ملی فولاد، نوشته است تاریخچهای از این مسائل را میتوانیم بیابیم.[1]
تا بهمن 1395 و آغاز اعتراضات گسترده و همگانیِ کارگران گروه ملی فولاد، کارگران فاقد تشکل بودند. در یکی از شبهای اعتراضات بهمن 1395، بین کارگران بخشهای مختلف که شناختهشدهتر بودند و نزد همکاران خود مقبولیت داشتند هماهنگی شکل گرفت و این جماعت تصمیم گرفت درِ ورودی کارکنان را ببندد. بنابراین، بر اساس منابع موجود، در این هنگام است که هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو شکل میگیرد. در این زمان، هنوز سازماندهی اعتراضات قوام نیافته بود. درِ شرکت در روزهای بعد نیز بسته میشد و تصمیم برای هر اقدامی در محل تجمع و با مشورت کارگران و افراد پیشرو در اعتراضات گرفته میشد و بر همان اساس اقدام میگردید. بنا بر وسعت شرکت و لزوم بستن درها و ممانعت از ورود و خروج کارگران و تجهیزات و محصولات ضرورت پیدا کرد که کارگران بیشتری در حلقۀ تصمیمگیریها و اجرای آن دخیل شوند. به همین منظور، این هستۀ نوپا در بین کارگران قسمتهای گوناگون شرکت حضور مییافت و با کارگران تأثیرگذار و دارای احترام و مقبولیت نزد همکاران گفتوگو میکرد. سرانجام، این هسته حلقۀ مشورتیای با حضور سه نفر از هر بخش تولیدی تشکیل داد و تقسیم وظایف کرد. در طول روز، این هسته در محل امنی در نزدیکی کارخانه جلسۀ فوری تشکیل میداد و مسائل و رویدادها را ارزیابی میکرد و تصمیمهای جدید را برای گامهای بعدی میگرفت. اعتصاب کارگران شکل منسجمتری به خود گرفت و سازمانیافتهتر شد. با اینهمه، هستۀ تصمیمگیرنده نیاز داشت تا راه ارتباطیای بین خود و تودۀ کارگران برقرار کند. همچنین، برای انتشار اطلاعیهها و بیانیههای اعتصابکنندگان، هسته احساس میکرد که به ارگان رسمی نیاز دارد. در نتیجه، برای برآورده کردن این دو نیاز، کانال تلگرامی به نام کارگران فولاد تشکیل داد. گروه خصوصی و مخفیای در یکی از پیامرسانها نیز ایجاد کرد تا بین سازماندهندگان ارتباط مستمر و امن برقرار شود و اطلاعیهها، بیانیهها و فراخوانها پیش از انتشار در کانال ابتدا در گروه بررسی شود.
شجیراتی میگوید این هستۀ تصمیمگیرنده کمیتهای نیمهمخفی و نیمهعلنی بود: از یک سو، سازماندهی و تصمیمگیری دور از رصد نیروهای امنیتی صورت میگرفت و محدود به گروههای خصوصی بود و از سوی دیگر، کانال «ویترین عمومی» برای بیان مواضع و بیانیهها بود بدون اینکه حساسیت بیمورد امنیتی به وجود آورد. از نظر او، ویژگی این نوع سازمانیابی این بود که، در صورت سرکوب یا پایان اعتصاب، میشد از آن همچنان برای طرح مطالبات و هماهنگی اعتصابات بعدی استفاده کرد.
به گفتۀ شجیراتی، در سال 1396، کانال تلگرام کارگران فولاد مرجع معتبری برای کارگران شده بود و کمک مؤثری برای نیروهای سازمانده اعتراضات بود تا برای تجمعات فراخوان دهند و دربارۀ خواستههای جمعی کارگران بیانیه صادر کنند. اما بهتدریج و پس از اعتصاب آذر 1397، کانال تلگرام کارگران فولاد، که مهمترین رسانۀ کارگران گروه ملی بود، به دست طیف «محافظهکاری» از نیروهای سازمانده افتاد.
شجیراتی معتقد است، «با تداوم بحران کارخانه مشخص شد که این کمیتۀ مخفی نقش یک نهاد ”موقت“ را فقط برای دورۀ اعتراض ندارد. بلکه بخش اصلی وظایفش اتفاقاً مربوط به دورۀ بعد از اعتصاب و شروع دورههای سرکوب میشود، برای مثال همین کمیتۀ مخفی با بهره بردن از کانال تلگرامی کارگران فولاد توانست پس از اعتصاب روحیۀ جمعی کارگران را در شکل تعرضی خود باقی نگه دارد.»
بر اساس جزوۀ شجیراتی، اقداماتی که این هستۀ تصمیمگیرنده انجام داد چنین است: 1. بستن در شرکت و ممانعت از ورود و خروج کارگران، تجهیزات و محصولات؛ 2. حضور در میان کارگران تأثیرگذار و دارای مقبولیت نزد کارگران و تشکیل حلقۀ مشورتی با حضور سه نفر از هر بخش تولیدی؛ 3. تشکیل جلسات فوری و بررسی مسائل و رویدادها و تصمیمگیری دربارۀ آنها؛ 4. ایجاد کانال تلگرام با هدف وجود راه ارتباطی با تودۀ کارگران و همچنین انتشار اطلاعیهها و بیانیهها؛ 5. ایجاد گروه خصوصی و مخفی در یکی از پیامرسانها با هدف ارتباط مستمر و امن میان سازماندهندگان و بررسی متنهایی که قرار بود در کانال منتشر شود؛ 6. ایجاد صندوق اعتصاب؛ 7. برقراری ارتباط با رسانهها و انتقال اخبار لحظهبهلحظۀ اعتراضات به رسانههای داخلی و خارجی.
اگر نگاهی به مجموعۀ اقدامات این هستۀ تصمیمگیرنده بیندازیم، متوجه میشویم که این اقدامات غالباً حول سازماندهی اعتصاب است و اکثراً وظایفی است که کمیتۀ اعتصاب آن را بر عهده دارد و بیشتر آنها جنبۀ موقت دارد و مشروط به دوران اعتراض است.[2] در جزوۀ شجیراتی، تنها مثالی که از اقدامات این هستۀ تصمیمگیرنده پس از اعتراضات زده میشود این است که با بهره بردن از کانال تلگرامی کارگران فولاد توانست پس از اعتصاب روحیۀ جمعی کارگران را در شکل تعرضی نگه دارد. میتوان حدس زد که فعالیت این هستۀ تصمیمگیرنده در کانال تلگرام مزبور، فارغ از مواردی که خود برمیشمرد، افشای مسئولان شرکت بوده است.
برای اعتصاب موفقیتآمیز مطمئناً وجود کمیتۀ اعتصاب ضروری است. این کمیته موظف است پیش از اعتصاب تمام جوانب را بررسی کند و بر اساس آن تصمیم بگیرد که شکلگیری اعتراض در چه قالبی باید باشد و آیا اصلاً وضعیت محل کار و تودۀ کارگران برای اعتراض کردن مناسب است یا نه. بنابراین، این کمیته باید چنین کند:[3]
1. خواستههای کارگران را بررسی کند.
2. روحیۀ کارگران را برای اعتراض بسنجد و مطمئن شود که تودۀ کارگران از اعتراض و رهبران آن پشتیبانی میکنند.
3. راههای پیروزی در اعتراض را بررسی کند.
4. اقداماتی را بررسی کند که کارفرما و نیروهای امنیتی از آن طریق ممکن است کارگران را تطمیع یا سرکوب کنند و برای آن چارهای بیندیشد.
5. صندوق اعتصاب ایجاد کند تا بتواند در مقابل فشارهای معیشتیای که کارفرما برای شکستن اعتصاب وارد میکند ایستادگی کند.
حال بازگردیم به اعتراضات 1400 به بعد. کارفرما در هر اعتراضی و حتی پیش از آن عدهای را ممنوعالورود یا اخراج میکرد و کارگران پس از وعدههایی که دربارۀ طرح طبقهبندی مشاغل میشنیدند دیگر چندان پیگیر وضع همکارانشان نبودند و دست از اعتراض برمیداشتند. به عبارت دیگر، اعتراضشان به ممنوعالورودی و اخراج کارگران استمرار نداشت. یکی از وظایف کمیتۀ اعتصاب بررسی روحیۀ کارگران و میزان همبستگی آنها با طلایهداران اعتراض است. به نظر میرسد هستۀ تصمیمگیرنده در گروه ملی از روحیۀ کارگران و میزان همبستگیشان با سردمداران اعتراض چندان باخبر نبوده و در طول زمان کاری هم از دستش برای بهبود آن برنیامده است. کارگران در طول اعتراضات برای مقابله با حربۀ تکراری کارفرما دست به اعتصاب، تجمع، و مراجعه به ادارۀ کار و مسئولان استانی و کشوری میزدند. تجربۀ اعتراضات خود کارگران گروه ملی نشان میدهد که بهکارگیری این تاکتیکها لزوماً موفقیتآمیز نیست، مگر اینکه پیگیرانه از آنها استفاده کرد. همان طور که گفتیم، این هم یکی از کارهایی است که هستۀ تصمیمگیرنده باید در چندوچون آن دخالت کند و برای آن برنامه داشته باشد. علاوه بر این، بدنۀ کارگران واکنش مناسب و پیگیرانهای هم به احکام قضایی نشان نمیدهد. ممکن است بدنۀ کارگران چندان که باید بر اهمیت این موضوع واقف نباشد که احکام قضایی و اخراج و ممنوعالورودی بهتدریج رهبران اعتراض را به حاشیه میراند و پر کردن جای خالی رهبران اعتراض کار راحتی نیست و این نهایتاً به فروکش کردن روحیۀ اعتراضی در میان کارگران در بلندمدت میانجامد، اما وظیفۀ هستۀ تصمیمگیرنده است که پیش از اعتراض این موضوع را بسنجد و سپس اعتراض را سازماندهی کند و به هر طریقی اهمیت این موضوع را در حین اعتراض برای بدنۀ کارگران روشن کند. به نظر میرسد هستۀ تصمیمگیرنده در گروه ملی در این زمینهها ضعف جدی داشته و در ایفای وظایف پنجگانۀ کمیتۀ اعتصاب که برشمردیم موفق عمل نکرده است.
همان طور که پیشتر گفتیم، ما با هستۀ تصمیمگیرندۀ واحدی مواجه نیستیم و کارگران تحت فرماندهی واحدی هدایت نمیشوند. ما به سه دیدگاه در میان کارگران اشاره کردیم. در این دیدگاهها لزوماً بر خواستههای یکسانی انگشت گذاشته نمیشود و از منظر سیاسی نیز با نگاه گذرایی به نوشتههایشان تفاوت آرای آنها مشخص میشود. شاید پر بیراه نباشد که بگوییم آنچه موجب شد در اعتراضات 95 تا 97 انسجام و همدلی کارگران بیشتر از دوران 1400 به بعد باشد همین است که کارگران بر سر خواستههای خود اجماع نظر داشتند. با نظر به دو یادداشت گذشتۀ ما، فقدان اتحاد لازم هم در میان تودۀ کارگران و هم در میان هستۀ تصمیمگیرنده آشکار میشود. فقدان اتفاق نظرِ کارگران پیشرو دربارۀ مسائل کارگری را باید مهمترین نقطهضعف مبارزۀ کارگران دانست و چه بسا عملکرد نامطلوب هستۀ تصمیمگیرنده در اجرای وظایف پنجگانۀ کمیتۀ اعتصاب ناشی از همین ضعف باشد.
با توجه به میزان اتحاد و سازمانیابی کارگران در سالهای 95 تا 97، فرصت مناسبی مهیا بود که کارگران تشکل مستقل خود را ایجاد کنند و از این طریق هم نگذارند تجارب ارزندهشان بیثمر یا کمثمر بماند و هم اینکه اتحاد و سازمانیابی خود را یک گام به پیش ببرند. اگر چنین میشد، این امکان برای کارگران پیشرو مهیا میشد که با تلاش مستمر جدیترین ضعفهای مبارزات خود را برطرف کنند. اما چنین نشد و کارگران نتوانستند به پشتوانۀ تشکل مستقل کارگریِ خود در کوران اعتراضات مسیر صعب مبارزه را به بهترین وجه بپیمایند.
2. تشکل مستقل کارگری
تشکل مستقل کارگری ممکن است نامهایی چون سندیکا، اتحادیۀ کارگری یا عنوانهای مشابه به خود بگیرد. چنین تشکلی به لحاظ تاریخی برای از بین بردن رقابت میان کارگران پدید میآید و دو هدف عمده از تشکیل آن وجود دارد: 1. بهبود وضع معیشت کارگران و 2. اتحاد گسترشیابنده میان کارگران. لازمۀ چنین تشکلی این است که (الف) از کارفرما مستقل باشد تا کارفرما نتواند از طریق نمایندگانش در آن تشکل اعمال نفوذ کند؛[4] (ب) بتواند تودۀ کارگران را پشتیبان خود کند؛[5] و (ج) میان کارگران اتحاد پدید آورد تا متحدانه در برابر کارفرما قد علم کنند.[6]
حال باید دید که کوششهای کارگران برای ایجاد تشکل مستقل کارگری به چه صورت بوده و آیا ممکن است کانالها، ارگانها یا دیگر شکلهای مبارزاتی کارگران چنین نقشی را ایفا کنند یا نه.
همان طور که پیشتر اشاره کردیم، آنچه در ابتدا در گروه ملی فولاد شکل گرفت همان هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو بود و حکم کمیتۀ اعتصاب را داشت. در کنار آن، کارگران «مجمع عمومی» تشکیل میدادند، که در واقع جمع شدن کارگران در مکان مشخصی برای مشورت عمومی و تصمیمگیری بود. شجیراتی در این باره میگوید، «در این مرحله [زمستان 1395] مانند سایر تجمعات اعتصابی روزمره در دیگر نقاط کشور، شاهد شکلگیری مجامع عمومی خیابانی بودیم. یعنی عموم کارگران با اعلام اعتصاب، تا اطلاع ثانوی از حضور در شرکت امتناع کرده و دست به تجمع و شور و مشورت دربارۀ قدمهای بعدی اعتراض میزدند. این تجمعهای اولیه البته جنبهای ماندگار و دائمی نداشت بلکه به مناسبت اعتصاب و پیگیری مطالبات شکل میگرفت.» جمع شدن همه یا بیشتر کارگران در یک مکان آن هم به صورت روزانه یا هفتگی و تداوم آن در اوضاع کنونی اگر نگوییم ناممکن بسی دشوار است. گرد هم آمدن کارگران برای تصمیمگیری دربارۀ مسائل مهم بسیار مفید است، اما این گردهمایی نمیتواند جای تشکل مستقل کارگری و پیشبرد مطالبات کارگری از طریق نمایندگان را بگیرد. در مسیر ایجاد تشکل، شجیراتی مینویسد، «اما وجه شباهت این نشستها [در پاییز 1397] در مقایسه با آنچه که در سال 95 شاهد بودیم، مجدداً این بود که تحت تأثیر شرایط اعتصاب در شرکت شکل گرفته بود و برای آنکه مانند گذشته پس از اعتصاب این نشستها منحل نشود، دیر یا زود مجبور بود جای خود را به یک تشکل و سازمانیابی پایدار بدهد. به همین خاطر در مجامع عمومی پاییز 97 بحث ایجاد شورای مستقل کارگران مطرح شد که با اکثریت حاضر در مجمع به شکل قیام و قعود به آن رأی مثبت داده شد. اما به دلایلی نتوانست به ایجاد این تشکل جدید منجر شود.» شجیراتی جز خطر احیای شورای اسلامی کار به این «دلایل» اشارهای نمیکند: «برخی معتقد بودند که چون خطر احیای شورای اسلامی کار وجود دارد، بحث ایجاد تشکل مستقل را فعلاً باید کنار گذاشت… با دخالت بجا و صحیح برخی فعالان کارگری خارج و داخل شرکت و تماس با گروهی که خواهان ایجاد شورای اسلامی بودند ضعفهای شورای اسلامی برجستهتر میشود و این بار طرح تشکیل مجمع نمایندگان مستقل در جلسات هماندیشی کارگران (مجامع عمومی هفتگی) مورد استقبال اکثریت قرار میگیرد. اما تصمیمگیری در این خصوص به بعد موکول میشود. متأسفانه پس از سرکوب گسترده و بازداشت فعالین کارگری فولاد عملاً امکان پرداختن به موضوع تشکیل مجمع نمایندگان از میان میرود و این طرح تا به اکنون مسکوت باقی میماند.» شجیراتی در جزوۀ خود توضیحی دربارۀ «مجمع نمایندگان» و وظایف درنظرگرفته برای آن نمیدهد.
با این اوصاف، هیچ تشکل پایداری در گروه ملی فولاد ایجاد نمیشود و ما دیگر چیزی بیش از این از تلاشهای کارگران برای ایجاد تشکل نمیدانیم. اما هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو همچنان وجود داشت، که بروز آن را در کانال «کارگران گروه ملی فولاد» میشد دید. در کنار این کانال، در 22 دی 1399، کانال تلگرام «صدای مستقل کارگران گروه ملی فولاد» ایجاد شد (که از 2 اردیبهشت 1403 تا کنون هیچ فعالیتی نداشته است). این کانال اخیر وظیفۀ خود را این میداند که رسانه و تریبون مستقل کارگران گروه ملی باشد و خود را در پیوند با یکی از مهمترین مطالبات کارگران ــتشکل مستقل برای پیگیری مطالبات کاری و حقوقی کارگرانــ تعریف میکند. این کانال، به گفتۀ خودش، با هدف ایجاد امکانی برای رساندن اخبار و مسائل کارگران گروه ملی صنعتی فولاد اهواز به همدیگر، به دیگران و به هر کسی که دغدغۀ مسائل کارگران را دارد ایجاد شده است.
بازگردیم به لازمۀ تشکل مستقل کارگری:
(الف) همیشه بیم آن میرود که کارفرما از طریق تطمیع نمایندگان کارگران یا فریب ایشان اعتراضات کارگری را بینتیجه بگذارد. عدهای برای رفع این نگرانی یک قدم به عقب میگذارند و میگویند اصلاً نماینده و تشکل کارگری لازم نیست و کارگران از طریق مشورت جمعی یا به بیان دیگر «مجمع عمومی» اعتراض خود را پیش میبرند. هر اعتراض کارگران مبارزهای است میان دو جبهه: جبهۀ کارگران و جبهۀ کارفرما یا سرمایهدار. پر بیراه نیست که این مبارزه را به جنگ تشبیه کنیم. تصور کنید در جنگ هر دفعه، برای تصمیمگیری دربارۀ هجوم به دشمن و چگونگی آن یا دفاع در برابر دشمن و کیفیت آن، جنگجویان همه در یک جا دور هم جمع شوند و دربارۀ آن رأیگیری کنند. آیا چنین ارتشی، اگر هم در یک حمله یا دفاع پیروز شود، امکان این را دارد که پیروز نهایی نبرد باشد؟ ارتشی که با تقسیم کار اخت نشده باشد بخت پیروزی نخواهد داشت. علاوه بر آن، هیچ ارتشی بدون فرماندهیِ زبده و مسئولیتپذیر پایدار نخواهد ماند. البته که کارگران اگر تشکل کارگری نداشته باشند یا به هر طریقی علناً نمایندگانی انتخاب نکنند باز عدهای وجود خواهند داشت که عملاً آنها را نمایندگی یا فرماندهی میکنند. تفاوت در این است که در این حالت این عدۀ عملاً نماینده یا فرمانده از پذیرفتن مسئولیت نمایندگی یا فرماندهی کارگران شانه خالی میکنند و در کوتاهترین زمان با اولین فشارها ممکن است از دور خارج شوند، زیرا تعهدی بیشتر از دیگر کارگران معترض برای خود قائل نیستند و پاسخگوی تودههای کارگر نیز نخواهند بود. چنین وضعی آشفتگی در ارتش ایجاد میکند و اعتماد و اتحاد میان اعضای این ارتش از بین میرود. افزون بر اینها، وجود نمایندگانی از کارگران برای برنامهریزی و تصمیمگیری در مواقع لازم ضروری است و این صرفاً به اعتصاب محدود نمیشود.
کانال تلگرام «صدای مستقل» مینویسد، «ما در قالب مجمع عمومی و با ارادۀ جمعی خود تصمیم میگیریم و شورای اسلامی و یا هر شکل دیگری از نمایندهتراشیهایی از این دست را هرگز نمیپذیریم.» کانال تلگرام «کارگران گروه ملی فولاد» نیز مینویسد، «همیشه اعلام کرده بودیم کارگران این شرکت نمایندهای نداشته و هر تصمیمی اتخاذ میشود بر اساس خرد جمعی است.» نگرانی از زدوبند نماینده یا نمایندگان کارگران موجب شد که گرایشی در میان هستۀ چندپارۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو به وجود بیاید مبنی بر اینکه داشتن نماینده صحیح نیست و هر تصمیم ریز و درشتی باید در گردهمایی کارگران گرفته شود. بدین ترتیب، هستۀ تصمیمگیرنده، جای اینکه یک گام به پیش بردارد و کارگران را مجاب کند تا در تشکل مستقل خود نمایندگانشان را انتخاب کنند، گامی به پس برداشت و از هر گونه نمایندگی تن زد و بازتاب آن را در این دو کانال میشود دید. البته که سرانجام کارگران راه کمفایدهای را انتخاب کردند و رأی به داشتن نمایندۀ کارگری دادند، که تنها فایدهاش این بود که خنجر ایجاد شورای اسلامی کار از زیر گلوی کارگران برداشته شد و مانعتراشی مراکز قانونی بر سر طرح طبقهبندی مشاغل برطرف شد. طبق قانون کار، کارگران هر واحد فقط میتوانند یکی از سه نوع نمایندگی را برای خود اختیار کنند: شورای اسلامی کار، انجمن صنفی یا نمایندۀ کارگران. هیچ یک از این سه نوع نمایندگی این امکان را ندارند که به تشکل مستقل کارگری یا همان اتحادیۀ کارگری تبدیل شوند و نهایتاً زمینهساز اتحاد و قدرتگیری طبقۀ کارگر در برابر طبقۀ سرمایهدار گردند. در جلساتی که شورای اسلامی کار برگزار میکند نمایندۀ کارفرما حضور دارد و نمایندگان کارفرما و دولت در انتخاب نمایندگان شورای اسلامی کار، انحلال و نظارت بر عملکرد آن کاملاً تعیینکنندهاند. از این رو، شورای اسلامی کار اساساً تشکل کارگری محسوب نمیشود و از کارفرما مستقل نیست. نفوذ و نظارت کارفرما و دولت در انجمن صنفی بسیار کمتر است، با این حال اعضای انجمن صنفی در تهیۀ اساسنامه و نام انجمن صنفی خود دچار محدودیتهای زیادیاند، محدودیتهایی که وزارت کار بر آنها اعمال میکند. نمایندۀ کارگران را نیز طبعاً نمیتوان تشکل کارگری محسوب کرد و بهویژه در واحدهای بزرگ ارتباط مؤثری با بدنۀ کارگران نمیتواند برقرار کند. در گروه ملی، انتخاب نمایندۀ کارگری فقط حکم مُسکن را برای کارگران داشت و دارد و اگر کارگران فکر اساسیتری نکنند کارشان با مُسکن راه نمیافتد.[7] در میان این سه گزینۀ وزارت کار، انجمن صنفی کارگران فواید بیشتری میتوانست برای کارگران داشته باشد یا، به بیان دیگر، مضرات کمتری میداشت.
در گروه ملی فولاد، کارگران تصمیم گرفتند که شورای اسلامی کار و انجمن صنفی کارگران نداشته باشند و در عوض نمایندۀ کارگری داشته باشند. وجود یک نماینده که به مدت سه سال انتخاب میشود همیشه این نگرانی را ایجاد میکند که نماینده به دلایلی از جمله ترس یا تطمیع از پیگیری خواستۀ کارگران پا پس بکشد، اما تشکل مستقل کارگری، علاوه بر اینکه از چندین کارگر پیشرو تشکیل شده است، سازوکاری در خود دارد که هر موقع کارگران به این نتیجه برسند که نمایندگانشان در راستای خواستههای آنها حرکت نمیکنند میتوانند سریعاً آنها را خلع ید کنند و نمایندگان دیگری برگزینند. کار نظارت بر نمایندگان از طریق بازرسان انتخابی در این تشکل ممکن است. بنابراین، میبینیم که با ایجاد تشکل مستقل کارگری میتوان تا جای ممکن مانع از دخالتهای نابجای کارفرما در خواستهها و جهتدهی به اعتراض کارگران شد و توان رزم کارگران در برابر کارفرما را افزایش داد.
(ب) در تشکل مستقل کارگران، علاوه بر اینکه مرکزیتی وجود دارد که متشکل از کارگران پیشرو و انتخابی تودۀ کارگران است، تصمیمات اساسی بدون لحاظ کردن نظرها و پیشنهادهای تودۀ کارگران گرفته نمیشود و هیئت مدیرۀ تشکل تابع نظر اکثریت کارگران است و در عین حال میکوشد که کارگران را آگاه کند تا مسیر اشتباهی انتخاب نکنند. همان طور که گفتیم، امکان کنار گذاشتن نماینده یا نمایندگان کارگران در هر لحظهای با نظر اکثر کارگران وجود دارد. همچنین نظر مصوب اکثر کارگران برای تمام اعضای تشکل لازمالاجراست، چه با آن نظر موافق باشند چه مخالف. اما در گروه ملی دیدیم که تودۀ کارگران سردرگماند و کانالهای تلگرامی یا نمایندۀ کارگران تودۀ کارگران را پشت خود ندارند.
(ج) تشکل مستقل کارگری امکان انباشت تجربه و آموزههای مبارزاتی کارگران را فراهم میکند و پتانسیل درگیر کردن تودۀ کارگران با مبارزۀ اقتصادی و ارتقای آگاهی آنها و همچنین اتحاد و انسجام میان کارگران را دارد. در فقدان تشکل مستقل کارگری، پس از پایان اعتصاب کارگرانی که خروشان خواستههای خود را فریاد میزدند و قدرت جمعی خود را در کنار همکارانشان میدیدند دوباره پراکنده میشوند. کارفرما، که در طول اعتصاب کارگران پیشرو را شناسایی میکند، در طول اعتصاب و پس از آن آنها را تهدید و اخراج میکند. با اخراج کارگران پیشرو، امکان درس گرفتن از کنشها و واکنشهای کارگران و کارفرما و بازبینی آنها از میان میرود. وجود تشکل مبارزۀ منسجم و مستمر کارگران را در برابر کارفرما ممکن میکند. تشکل مستقل کارگری مدرسهای است که کارگران در آن یاد میگیرند که خواستههای خود را با قدرت جمعیشان در محیط کار محقق کنند و با کسب آگاهی از آن خود را در مقام طبقه در برابر طبقۀ سرمایهدار ببینند. در راه ایجاد تشکل مستقل کارگری ممکن است کارگران بازداشت و سرکوب شوند یا از کار اخراج شوند، اما نباید به این بهانه دست از ایجاد تشکل مستقل کارگری کشید. تجربۀ کارگران گروه ملی نشان داده است که با ایجاد تشکل مستقل کارگری یا بدون ایجاد آن کارفرما کارگران را اخراج میکند و نیروهای امنیتی آنها را بازداشت میکنند و احکام قضایی نیز برایشان صادر میکنند. کارگران گروه ملی بدون اینکه تشکل داشته باشند تمام این بلایا بر سرشان آمده است.
یکی از اصول مبارزۀ کارگران و از کارکردهای تشکل مستقل کارگری آموزش است و در هر سه لازمۀ تشکل مستقل کارگری تأثیر بسزایی دارد. بدون آموزش و آگاهیبخشی ممکن نیست تودۀ کارگران را پشت خود داشت، و اتحاد و انسجام میان کارگران برقرار کرد و بدون اینها احتمال اینکه کارفرما کارگران را فریب دهد بیش از پیش است. آموزش آن راهکار پایهای است که در کنار تاکتیکها مبارزۀ کارگران را قوام میبخشد. از آنجا که هیچ تشکل کارگریای در گروه ملی برقرار نیست، طبعاً آموزش منظمی نیز در کار نیست، زیرا آموزشِ منظم وظیفۀ تشکل کارگری است. هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو نیز پیشتر گفتیم که چندپاره است و هیچ بروزی از آموزشهای حداقلی هم در فعالیت آن دیده نمیشود. بررسی کانال «صدای مستقل» و کانال «کارگران گروه ملی فولاد» نیز نشان میدهد که آموزش در این کانالها نیز کاملاً مغفول مانده است. تشکل مستقل کارگری با ایجاد کمیسیونها و عضوگیری از میان کارگران میتواند به شکل مطلوب و منظمی تودهها را آموزش دهد.[8]
با داشتن چنین تشکلی آن وقت امکان پیگیری مداوم خواستههای کارگران وجود دارد. فقدان تشکل مستقل کارگری در گروه ملی فولاد خود را در برآورده شدن خواستههای کارگران و پیگیری مستمر آن نشان میدهد. در قسمت اول گفتیم، «[به گفتۀ خود کارگران،] ایشان از سال 1395 دچار مشکل شدند و دو سال کف خیابان اعتراض کردند، اما پس از دو سال فقط بخشی از خواستههای آنها برآورده شد و مدیران شرکت نتوانستند در سه سال گذشته [از 1397 تا 1400] عملکرد مناسبی برای احیای شرکت داشته باشند. در این مدت به هیچ یک از وعدهها عمل نشد ــوعدههای افزایش دستمزد و ورود شمش و مواد اولیه به شرکت برای استمرار تولید (به منظور ایجاد سرمایۀ لازم برای پرداخت مطالبات کارگران).»
خلاصه اینکه برای پیشبرد صحیح اعتصاب باید کمیتۀ اعتصابی وجود داشته باشد و وظایف مشخصی را بر عهده بگیرد، که ما به پنج مورد از آنها اشاره کردیم. همراهی بدنۀ کارگران با کمیتۀ اعتصاب، چارهجویی مناسب این کمیته برای پیش بردن اعتصاب و همچنین همنوایی اعضای هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو و همدلی میان ایشان، که در قالب کمیتۀ اعتصاب به فعالیت میپردازند، احتمال پیروزی کارگران را افزایش میدهد و فقدان آنها از سرعت قطار اعتصاب میکاهد. در این یادداشت، نشان دادیم که هستۀ تصمیمگیرنده در گروه ملی از پس وظایف کمیتۀ اعتصاب برنیامده است. بدون داشتن تشکل مستقل کارگری نیز نمیتوان از استمرار مبارزۀ کارگران در محل کارشان سخن گفت و بدون این استمرار، رسیدن به خواستهها همراه با سختیها و آسیبهای بسیار و تحمل رنجهای فراوان است، البته اگر رسیدنی در کار باشد. در این یادداشت، نشان دادیم که وجود تشکل کارگری برای کارگران گروه ملی چه مزیتهایی میتواند داشته باشد و فقدان آن چه ضربهای به مبارزات آنها میزند. آموزش، سازماندهی بدنۀ کارگران برای مبارزۀ اقتصادی، ایجاد اتحاد و انسجام میان کارگران، و دادن روحیۀ مبارزه به ایشان کارهایی است که فقط از پس تشکل مستقل کارگری برمیآید و بدین طریق است که مسیر مبارزۀ سیاسی کارگران برای ایجاد حکومتی مبتنی بر قدرت تودههای کارگر هموار میشود، حکومتی که انگلهایی چون استاندار خوزستان، فرماندار اهواز و کارفرمایان گروه ملی و همپالکیهایشان که از استثمار کارگران و کشیدن شیرۀ جان آنها تغذیه میکنند جایی در آن ندارند. در این یادداشت، به این نیز اشاره کردیم که آموزش چه تأثیر شگرفی در پیشبرد مبارزات کارگران میتواند بگذارد و آموزش منظم فقط از پس تشکل مستقل کارگری برمیآید و همچنین چنین آموزش دادنی تصورات کارگران را از جایگاه انگلهای جامعه روشن میکند.
اوضاع مالی شرکت گروه ملی فولاد ناگوار است و زمزمۀ اعتراض دوبارۀ کارگران به گوش میرسد. در دور تازۀ اعتراضات، کارگران بیش از اینکه به کانال تلگرامی احتیاج داشته باشند که اخبارشان را منتشر کند به تشکل مستقل کارگری نیاز دارند تا هر بار در هر دور اعتراضی مجبور نباشند مسیر گذشته را از نو بپیمایند. برای ساختن این تشکل باید از هماکنون دست به کار شد و نباید آن را موکول به درگرفتن اعتصابات جدید کرد. همچنین، نباید تصور کرد که وظیفۀ ایجاد تشکل مذکور صرفاً بر عهدۀ هستۀ تصمیمگیرندۀ کارگران پیشرو است، بلکه خود تودۀ کارگران در ایجاد آن نقش مهمی دارند و با توجه به چندپاره بودن هستۀ تصمیمگیرنده و همدل نبودن اعضای آن با یکدیگر، چه بسا خود تودۀ کارگران گروه ملی باید در این راه پیشقدم شوند و پیشرو باشند.
به قول ابوالقاسم لاهوتی، «چارۀ رنجبران وحدت و تشکیلات است».
[1]. پیمان شجیراتی، روایتی از دو سال سازماندهی و مبارزه کارگری در گروه ملی فولاد، نشر اینترنتی، 1398. تمام مطالبی که مربوط به پیش از 1400 است برگفته از این منبع است.
[2]. کمیتۀ اعتصاب گروهی است متشکل از کارگرانی که دربارۀ سازماندهی و پیشبرد اعتصاب تصمیمگیری میکنند و در واقع، کمیتۀ اعتصاب اعتصاب را رهبری میکند. از این نظر، کمیتۀ اعتصاب با تشکل مستقل کارگران تفاوت دارد.
[3]. طبعاً با بررسی تجارب کارگران در زمینۀ اعتصاب میتوان بر این فهرست افزود، اما همین فهرست کنونی هم برای بحث ما کفایت میکند.
[4]. وقتی کارگران اعتراضی میکنند طبیعتاً در موضوعی از کارفرما گلایه دارند یا در آن موضوع با کارفرما مخالفاند. وقتی هم که کارفرما مخالف نظر و خواستۀ کارگران باشد اجازه نمیدهد آن تشکلی که نمایندگانش عضو آناند (مثلاً شورای اسلامی کار) ذرهای به نفع کارگران قدم بردارد. به همین دلیل مستقل بودن از کارفرما از لازمههای تشکل مستقل کارگری است. مربی فوتبالی را در نظر بگیرید که هم از تیم خود حقوق میگیرد و هم از تیم حریف. طبعاً به چنین مربیای نمیشود اعتماد کرد تا سکان هدایت تیم را به دست بگیرد.
[5]. اگر تشکل کارگری مستقل از کارفرما باشد اما تودۀ کارگران را پشتیبان خود نداشته باشد یعنی حرفش در میان کارگران نفوذی ندارد و وقتی حرفش میان کارگران نفوذی نداشته باشد نمیتواند وظایف خود را در قبال کارگران ایفا کند. نمیتواند تجارب ارزندۀ کارگران در طول سالیان را با کارگران در میان بگذارد، به آنها آموزش بدهد، برای اعتراض برنامهریزی کند و خواستههای کارگران را در مقابل کارفرما بر کرسی بنشاند، زیرا از چشم کارفرما این تشکل مشروعیتی ندارد. تشکل کارگریای که تودۀ کارگران پشتیبانش نباشند مانند مربی فوتبالی است که بازیکنان تیمش قبولش ندارند و به توصیههای تاکتیکی او اعتنایی نمیکنند. طبیعتاً چنین مربیای عمر کوتاهی در آن تیم فوتبال خواهد داشت و هم مربی و هم بازیکنان از این وضعیت آسیب میبینند.
[6]. اگر تشکل کارگری مستقل از کارفرما باشد و همچنین تودۀ کارگران پشتیبان آن باشند، اما نتواند میان کارگران اتحاد پدید آورد، آن وقت کارفرما میتواند با ترفندهایش سد کارگران را بشکند و میان آنها چنددستگی ایجاد کند و همچنین موجب شود تشکل مستقل کارگری نتواند کار خود را به نحو احسن انجام دهد و بدین ترتیب به مرور زمان اعتماد کارگران از آن سلب شود. این گونه مانند مربی فوتبالی است که بازیکنانش قبولش دارند و به توصیههای تاکتیکی او گوش میدهند، اما مربی نمیتواند میان بازیکنان اتحاد ایجاد کند و چنددستگی در میان بازیکنان کیفیت بازی آنان را متأثر میکند و به تیم حریف فرصت نفوذ و گل زدن میدهد. چه بسا مربیان متبحر و بازیکنان باکیفیتی که چنددستگی میانشان باعث شده تیم نتایج نامطلوبی بگیرد.
[7]. آخرین مطلب کانال اطلاعرسانی نمایندۀ کارگران گروه ملی به 11 اردیبهشت 1403 برمیگردد و آخرین مطلبی که این کانال دربارۀ خواستهها و اعتراضات کارگران نوشته است به 19 بهمن 1402 بازمیگردد و میدانیم که کارگران در اسفند 1402 نیز اعتراضات پرشوری ترتیب دادند.
[8]. آموزش مد نظر هم دربارۀ وضعیت آن محیط کار مشخص ممکن است و هم با ایجاد کمیسیونهایی میتوان دربارۀ اقتصاد سیاسی، سیاست جهانی و غیره هستههایی ایجاد کرد که آگاهی کارگران را از جایگاه خود و از طبقۀ سرمایهدار افزایش دهد. در این کمیسیونها میتوان دربارۀ فرایند ارزشافزایی، طریقۀ ایجاد ارزش اضافی و سود، کالاشدگی نیروی کار، تاریخچۀ مبارزات کارگری در جهان و مانند آن به کارگران آموزش داد و در مقابل تبلیغات دروغین و ایدئولوژی طبقۀ سرمایهدار (که از طریق رسانههای مسلط، چه در ایران و چه در جهان، به خورد کارگران میدهند) دست به آگاهیبخشی زد.