در قانون کار کشور ایران، برای کارگران، مرخصی های مختلفی تعریف شده است. مثل یک ماه مرخصی استحقاقی در یک سال کاری. یا مرخصی زایمان برای زنان کارگر که با حفظ شغل و حقوق در نظر گرفته شده است. یا مرخصی روز جهانی کارگر که کارگران سراسر جهان قانونا میتوانند در این روز در محل کار حاضر نشوند، و یا در صورت حضور در محل کار باید به نرخ کار در روزهای تعطیل دستمزد دریافت نمایند. و مرخصی استعلاجی که در شرایط بیماری و حادثه برای استراحت و درمان و بازیابی توان کار کردن کارگران در نظر گرفته شده است. مرخصی بدون حقوق از دیگر مرخصی های قانون کار است و کارگر میتواند در صورت توافق با کارفرما از آن استفاده نماید. در مرخصی بدون حقوق همان طور که از اسم آن مشخص است کارگران حقوقی از کارفرما دریافت نمی کنند. نقطهی مشترک در تمامی انواع مرخصیها این است که رابطهی قراردادی کارگر با کارفرما همچنان برقرار است و حق بیمهی کارگر باید پرداخت گردد. قانون کار مرخصی استعلاجی را به عنوان یک مرخصی از انواع مرخصیها معرفی کرده است. در ماده 67 قانون کار در مورد مرخصی استعلاجی گفته شده است: مدت مرخصی استعلاجی با تایید سازمان تامین اجتماعی جزو سوابق کار و بازنشستگی کارگران محسوب خواهد شد. در هیچ جای دیگری از قانون کار در مورد مرخصی استعلاجی صحبتی نشده است.
در کنار قانون کار، قانون تامین اجتماعی قانون دیگری است که موضوع آن روابط کارگران با کارفرمایان است و کارگران در حد توان باید با این قانون آشنا شوند، تا بتوانند در مقابل کارفرمایان از خود دفاع کنند. در فصل پنجم قانون تامین اجتماعی، از مادهی 54 تا مادهی 75 در مورد قوانین مربوط به حوادث و بیماریها و بارداری کارگران صحبت شده است. در این قسمت از قانون در مورد غرامت دستمزد ایام بیماری و حادثه، تعیین میزان غرامت دستمزد، اعزام بیمار به شهرهای دیگر برای درمان، پرداختی به کارگر حادثه دیده برای یک نفر همراه در شهرستان و استان های های دیگر، و مواردی دیگر صحبت شده است. غرامت دستمزد زمانی به کارگران پرداخت میشود که کارگر در ایام بیماری یا حادثه و برای طی دوره درمان و بهبودی به سازمان تامین اجتماعی معرفی میشود. در این دوران دستمزد و بیمهی ایام درمان باید توسط سازمان تامین اجتماعی در قالب غرامت دستمزد و یا توسط کارفرمایان پرداخت شود. در مادهی 64 قانون تامین اجتماعی آمده است: در مواردی که کارفرمایان طبق قوانین و مقررات دیگری مکلف باشند حقوق یا مزد بیمهشدگان بیمار خود را پرداخت نمایند سازمان تأمین خدمات درمانی فقط عهدهدار معالجه آنها طبق مقررات این قانون خواهد بود. این ماده علاوه بر این که در مورد تعهد تامین اجتماعی بر پرداخت غرامت دستمزد به کارگر حادثه دیده یا بیمار شده و حتی همراه کارگر در روزهای بیماری و درمان صحبت میکند، به قوانینی اشاره میکند که در بعضی موارد کارفرمایان را موظف میکند حقوق ایام بیماری کارگران را پرداخت نمایند. اینجا به روشنی میتوان نتیجه گرفت که ایام بیماری و درمان کارگران جزو سوابق کار کردن آنان محسوب میشود و کارفرمایان یا تامین اجتماعی موظف به پرداخت دستمزد و بیمه و هزینه های درمان کارگران میباشند.
پس از گسترش ویروس کرونا، که بیش از همه گریبان گیر کارگران شده است، سرمایه داران تلاش کرده اند تا هزینه های ناشی از بیماری کرونا را به دوش کارگران بیندازند. یکی از تلاش های متعدد کارفرمایان این است که در محیط های کار، روزهایی را که کارگران به علت بیماری نیازمند استراحت در منزل هستند به عنوان مرخصی استحقاقی کارگران حساب کنند و این روزها را از یک ماه مرخصی استحقاقی کسر نمایند و با این کار سعی کرده اند که مرخصی استعلاجی را تا حد امکان حذف نمایند. کارفرمایان تلاش میکنند که این حق قانونی کارگران را کاملا نادیده بگیرند. آنها با استخدام مشاوران حقوقی سعی میکنند چنین چیزی را قانونی جلوه دهند.
مشاوران حقوقی در مقابل دریافت پول این اقدام کارفرما را قانونی جلوه میدهند. آنها تخصص وظیفه شان این است که به سود جویی کارفرمایان در هر زمینه ای رنگ قانونی بزنند. مشاوران حقوقی دستمزد میگیرند تا قانون را در جهت سود و منفعت کارفرمایان تفسیر کنند. آنها میگویند طبق قانون کار اگر کارگر مریض شد و طبق گواهی پزشک نیاز به استراحت داشت، این مرخصی از سی روز مرخصی استحقاقی سالانهی کارگران کم میشود و در این مورد به ماده 67 قانون کار اشاره میکنند. اما به هیچ طریقی نمی توان از ماده 67 قانون کار چنین برداشتی نمود. کارفرمایان میخواهند خواسته های خود را به قیمت تلف کردن زندگی کارگران پیش ببرند: مثل همیشه همهی محصولات و سود کار برای سرمایه داران، و همهی سختی و بیماری و بی حقوقی برای کارگران!
از مطالعهی قوانین کار و تامین اجتماعی و البته تجربهی کار کارگران در محیط های مختلف میتوان در مورد مرخصی استعلاجی نتایجی گرفت، که کارگران باید از آنان آگاه باشند و آنها را با هدف بهبود شرایط زندگی و البته با هدف متحد شدن به کار بگیرند :
اول: ایام بیماری و درمان کارگران جزو ایام کار آنان محسوب میشود و باید بیمه باشند و دستمزد و هزینه های درمان دریافت نمایند. زمان هایی که یک کارگر در منزل به دستور پزشک مشغول استراحت است و یا در مراکز درمانی به درمان بیماری مشغول است و یا در هر حال به انجام امور مربوط به درمان خود مشغول است، از نظر قانونی دقیقا مثل این است که در محل کار خود و در کنار سایر همکاران خود مشغول به کار است. در این دوران یا کارفرمایان و یا سازمان تامین اجتماعی قانونا وظیفه دارند که دستمزد و مزایای این ایام را به کارگر بپردازند. از هیچ قسمتی از قانون کار و تامین اجتماعی غیر از این نمی توان برداشت نمود.
دوم: از نظر قانونی مرخصی استعلاجی یکی از انواع مرخصی های قانونی کارگران میباشد و از دیگر مرخصی های کارگران جدا و متفاوت میباشد. روزهای مرخصی استعلاجی کارگران، نباید از تعداد روزهای مرخصی استحقاقی آنان کسر شود.
سوم: تمامی ساعات رفت و آمد کارگران به محیط کار و تمامی ساعاتی که کارگران برای درمان بیماری یا حادثهی ناشی از کار در بیمارستانها و مراکز درمانی و انتظامی و سایر ادارات مربوطه میگذرانند، قانونا جزو ساعات کار کارگران محسوب میشود. کارفرما قانونا موظف است که یا خود امور مربوط به درمان کارگران را به عهده بگیرد و یا به کارگر اجازه دهد تا به امور مربوط به بیماری و درمان و دریافت حقوق قانونی خود بپردازد. کارفرما از نظر قانونی نمی تواند این ساعات و روزها را از مرخصی استحقاقی کارگر کم کند و همچون روز های کاری کارگران محسوب میشوند.
ماده 60 قانون تامین اجتماعیاز آن قوانینی است که هر کارگری باید بداند و به سایر کارگران نیز آموزش دهد. این ماده میگوید: ” حوادث ناشی از کار حوادثی است که در حین انجام وظیفه و به سبب آن برای بیمه شده اتفاق میافتد. مقصود از حین انجام وظیفه تمام اوقاتی است که بیمه شده در کارگاه یا مؤسسات وابسته یا ساختمانها و محوطه آن مشغول کار باشد و یا به دستورکارفرما در خارج از محوطه کارگاه عهدهدار انجام مأموریتی باشد .اوقات مراجعه به درمانگاه و یا بیمارستان و یا برای معالجات درمانی و توانبخشی و اوقات رفت و برگشت بیمه شده از منزل به کارگاه جزء اوقات انجام وظیفه محسوب میگردد، مشروط بر اینکه حادثه در زمان عادی رفت و برگشت به کارگاه اتفاق افتاده باشد. حوادثی که برای بیمه شده حین اقدام برای نجات سایر بیمهشدگان و مساعدت به آنان اتفاق میافتد حادثه ناشی از کار محسوب میشود. “
چهارم: در هیچ کجای قانون کار و قانون تامین اجتماعی و در هیچ موردی نمی توان حتی یک جمله پیدا کرد که از آن چنین برداشت شود که مرخصی ایام بیماری از مرخصی استحقاقی کارگران کسر میشود. در قانون چنین چیزی نیست و هر چه هست ساختهی ذهن کارفرمایان و یا مشاوران حقوقی است که در مقابل دریافت مزد سعی میکنند که امیال کارفرمایان را قانونی جلوه دهند.
پنجم: تجربه کار کارگران در محیط های کاری مختلف نشان میدهد که تا پیش از کرونا، اگر کارگران در محیط کارشان بیمار میشدند، استراحت پزشکی کارگر با تایید پزشک معالج (تا سه روز) و یا با تایید پزشک معتمد سازمان تامین اجتماعی (از یک روز تا هر تعداد روزی که به تشخیص پزشک، درمان و بهبودی کارگر طول بکشد) جزو ایام کار کارگر محسوب میشد و دستمزد آنان توسط کارفرما و یا سازمان تامین اجتماعی پرداخت میشد. وجود این چنین امکانی برای کارگران، البته که به لطف و مرحمت کارفرمایان و سرمایه داران و دولت و سازمان تامین اجتماعی نیست، بلکه حاصل مبارزات تاریخی طبقهی کارگر در ایران و البته سراسر جهان است. سرمایه داران و دولت هایشان در سراسر جهان این افتخار تاریخی را تا همیشه به نام خود خواهند داشت که هر گاه افسار آنان توسط مبارزهی متحد کارگران کشیده نشده است، برای سود خود حتی از کشتن کارگران در زیر فشار کار کوتاهی نکرده اند.
پس از کرونا کارفرمایان تلاش میکنند حاصل مبارزات سالیان قبل کارگران در ایران و حتی جهان را به راحتی از کارگران بگیرند. اگر کارگران واکنشی به این دست درازی سرمایه داران نشان ندهند روشن است که طبقهی سرمایه دار با کمک شرکایش، دست آوردهای تاریخی شان را یکی یکی از دست شان میگیرند.
کارگران در چه جهانی میجنگند؟
در جهان امروز و در سراسر کرهی زمین، شیوهی تولیدی سرمایه داری حاکم است. در سرمایه داری، هر اجتماع (مثل هر کشور) از دو طبقهی اصلی شکل گرفته است: طبقه سرمایه دار و طبقهی کارگر. چنین جامعه ای بر این اساس به وجود آمده و باقی میماند که کارگران مجبور باشند نیرو و توان کار کردن خود را_ برای زنده ماندن _ ، در مقابل دریافت دستمزد به سرمایه داران بفروشند. کارگر مجبور به کار کردن برای سرمایه دار است، زیرا مالک چیزی نیست جز نیروی فکر و بدن خود، جز توان کار کردن و مهارت های خود. سرمایه دار نیز که بخشی از ابزار و وسایل تولید جامعه را در مالکیت و تصاحب خود دارد، برای کسب سود مجبور است به خریدن نیروی کار کارگر. طبقه ای مالک همهی ابزار های کار و تولید و پیشاپیش مالک تمامی محصولات کار و ثروت اجتماع است، بدون اینکه کار کند (طبقهی سرمایه دار). و طبقه ای که کار میکند و تمامی ثروت اجتماع را از طریق کار کردن روی منابع طبیعی و ابزار تولید خلق میکند، مالک هیچ چیزی نیست جز توان کار کردن خود (طبقهی کارگر). در نتیجه، پا بر جا ماندن این روابط مالکیت به این معنی است و خواهد بود که کارگران همواره کارگر بمانند و سرمایه داران همواره بتوانند بدون کار کردن، سود و منغعت کار را تصاحب کنند. آنچه سود سرمایه داران را تضمین میکند دقیقا همان چیزی است که فلاکت کارگران را باعث میشود. سرمایه داری میدان جنگی همیشگی میان طبقهی کارگر و طبقهی سرمایه دار است. گاهی کاملا آشکار، و گاهی نیز تا حدود زیادی پنهان. در چنین جهانی، جنگ میان هر کارگر و هر سرمایه دار در هر کارخانه و محل کاری، صحنهی کوچکی است از جنگ تمامی کارگران و تمامی سرمایه داران. همچنین هر پدیدار دیگری از جهان سرمایه داری، پیشاپیش و در نهایت نمایشی است از جنگ طبقهی کارگر با طبقهی سرمایه دار. جنگ طبقاتی در جهان سرمایه داری.
در این جنگ، سرمایه داران همگی اهداف مشترکی دارند: هدف هر سرمایه دار به تنهایی کسب هر چه بیشتر سود است و افزایش سرمایه اش. آرزو و هدف مشترک طبقهی سرمایه دار نیز حفظ این شرایط است که به آنها امکان میدهد با استفاده از کار کارگران، سود های کلان به جیب بزنند و سرمایه شان را افزایش دهند و جهان را _همچون امروز_ در تسخیر قدرت خود داشته باشند. رقابت سرمایه داران با هم، و نیز همبستگی و اتحادشان، در تلاش آنها برای رسیدن به چنین اهدافی شکل میگیرد. هر چه کارگران نا متحد تر و پراکنده تر باشند، کارفرمایان آسان تر به هماهنگی و اتحاد طبقاتی شان میرسند و با خیال راحت تری دست به غارت داشته های تاریخی کارگران میزنند. در مقابل هر چه کارگران متحد تر باشند و از قدرت شان بیشتر آگاه باشند، هر چه در مسیر این تلاش و مبارزه آگاهی طبقاتی کسب نمایند و سازمان های اتحادشان را بسازند و تقویت نمایند، صفوف و جبههی قدرتمند تری خواهند داشت. در چنین شرایطی است که کارگران میتوانند اتحاد سرمایه داران را در هم بشکنند و رقابت و جنگ میان آنان را تشدید نمایند. میان طبقهی کارگر و طبقهی سرمایه دار هیچ سعادت و خوشبختی و هیچ منفعت مشترکی وجود ندارد.
ظهور و گسترش بیماری کرونا، بر زندگی و شرایط تمامی جمعیت جهان تاثیر گذار بود. به ویژه بر زندگی کارگران آثار غیر قابل جبرانی گذاشت. در سراسر جهان کارگران ناچار بودند سر کار بروند تا بتوانند به زندگی شان ادامه دهند.شمار بسیار زیادی از کارگران در تمامی جهان زندگی خود را مستقیما بر اثر این بیماری از دست دادند و خانواده هاشان در فلاکت بیشتری فرو رفتند. کارگران بیش از پیش و بسیار راحت تر از کارشان اخراج شدند. بسیاری از آنان از هراس مرگ محیط های کارشان را رها کردند. بسیاری در محل کار و زندگی شان بیمار شدند و هزینه های کمر شکنی بر آنان تحمیل شد. امنیت شغلی و ذهنی کارگران به شدت مورد تهدید قرار گرفت و تضعیف شد. دیدارها و تجمعات و اعتراضات کارگران بسیار سخت تر از گذشته ممکن میشد. به همین دلیل سازمان های کارگران نیز در بسیاری موارد رو به ضعیف تر شدن میرفت.
تقریبا در تمامی دنیا، سرمایه داران و دولتها از زیر بار هزینهها و آثار این بیماری شانه خالی کردند. برای اکثریت کارگران نه از دستمزد های کارشان تا قبل از کرونا ذخیره ای وجود داشت، و نه از جانب سرمایه داران و دولتها (مالکان و صاحبان جهان) اقدامات مناسبی صورت میگرفت. این ضعیف تر شدن اجتماع کارگران و سازمان آن ها، زمینه مناسبی را برای سرمایه داران فراهم کرد تا از طریق دست درازی به دستاورد های تاریخی مبازرات گذشتهی کارگران، هزینه و عواقب اقتصادی و اجتماعی این بیماری را بیش از پیش بر دوش کارگران بیندازند. در تمامی زمینهها میتوان گفت شرایط به گونه ای پیش میرفت که قدرت واقعی کارگران و اتحاد شان تضعیف میشد.
اما داستان سرمایه داران مثل همیشه داستانی متفاوت از کارگران است. در چنین شرایطی دولت های سرمایه داری و سرمایه داران، در هر زمینه ای رقابتی شدید را آغاز کردند تا از بیماری و بیکاری و مرگ کارگران، سود های کلان به جیب بزنند و جبههی کارگران را تا جایی که ممکن است به عقب برانند. تجربهی کرونا روشن تر از گذشته به کارگران جهان نشان داد دولتها که در تمام طول عمرشان سعی نموه اند خود را به عنوان محافظ منافع همهی مردم معرفی نمایند، چیزی نیستند جز دم و دستگاه سرمایه داران برای حفظ این شرایط. دولتها از یک طرف تلاش نمودند هر گونه اجتماع و اعتراضی را با بهانه شیوع بیماری ممنوع و در صورت لزوم سرکوب نمایند. و البته همزمان دستگاه تبلیغاتی شان فعال تر شده بود تا به این سرکوب مشروعیت ببخشند. از طرف دیگر، در غیاب مبارزهی متحد کارگران و در هر شرایطی که دولتها نتوانستند لوازم دارویی و بهداشتی را در سطح انبوه به جمعیت عرضه کنند، به سرمایه داران اجازه دادند که در محیط های کار این هزینهها را به طبقهی کارگر تحمیل نمایند. مثلا در مورد ماسک و مایع ضد عفونی کننده این وظیفهی قانونی کارفرماست تا تمامی لوازم محیط کار شامل ابزرار های کار و لوازم ایمنی و بهداشتی را برای کار کردن کارگران فراهم نماید و در ایام بیماری به کارگران مرخصی استعلاجی بدهد و هزینه های درمان و ایام بیماری کارگران را پرداخت نماید. هنگاهی که این کالاها کمیاب یا گران میشدند کارفرما در محیط کار از دادن آنان به کارگران خود داری میکرد و یا آنها را جیره بندی مینمود و هزینهی تهیهی آنان را به دوش کارگران میانداخت. بخش دیگری از سرمایه داران نیز از تولید و عرضهی گران تر این کالاها به کارگران سود هر چه بیشتری به جیب میزدند. دولتها به دروغ در رسانهها از تلاش برای تصویب و اجرای قوانینی میگفتند که این وظیفه را به دوش کارفرما میگذاشت و با فریب کاری چنین نشان میدادند که کرونا نه کارگران، که سرمایه داران را بیچاره نموده است. هدف دولتها و رسانهها از چنین تبلیغاتی این بود که در مقابل مبارزات کارگران برای افزایش دستمزد و بهبود شرایط شان مقاومت بیشتری نماید و با سرکوب مبارزات و تثبیت دستمزدها در سطحی هر چه پایین تر هزینه های شیوع کرونا برای سرمایه داران را به حداقل برساند. تجربه زندگی در جامعهی سرمایه داری به کارگران نشان داده است که تبلیغات در مورد این که کارفرمایان و سرمایه داران تحت فشار هستند، مقدمه ای ست از حملهی بعدی دولت و سرمایه داران به طبقهی کارگر.
در ایران نیز همچنین. کرونا به کارگران آسیب های بسیاری وارد آورد، و برای سرمایه داران و کل طبقهی سرمایه دار فرصتها . سودها و منافعی در پی داشت. سرمایه داران نیز آزاد تر از گذشته و این بار درغیاب مقاومت های سازمان های کارگری و مبارزات متحد کارگران، از زمینه های تازهی سود آوری استفادهی لازم را مینمودند. در رقابت شدید میان سرمایه داران ضروری بود که کارگران به عقب رانده شوند و بعضی از دستاورد های تاریخی شان به غارت رود.
چرا کارفرمایان میتوانند برداشت های غیر قانونی از قانون را عملی نمایند؟
- تاریخ سرمایه داری، تاریخ مبارزات کارگران نیز هست. و قدرت واقعی برای کارگران در محیط کارشان اتحاد مستقل و پایدار آنان است. (اتحاد کارگران در مبارزه، در یکی از اشکال خود، میتواند به صورت اتحادیهها و سندیکاهای مستقل کارگری در هر حوزهی کاری مثل هر واحد تولیدی یا هر صنعت یا هر منطقه ظاهر شود. اتحادیهها و سندیکاهای مستقل کارگری ابزار مبارزاتی قدرتمند کارگران و همچنین زمینه ای هستند که کارگران از طریق مبارزه برای به وجود آوردن و حفظ آنها میتوانند به سطح بالاتری از آگاهی طبقاتی دست یابند. تشکیل سندیکا هم از اهداف بزرگ کارگران است و هم ابزاری ست برای حرکت در مسیر ساختن جامعه ای نو.)
شیوع کرونا در محیط های کاری که کارگران نطفه های سازمان های خود را شکل داده بودند، باعث تضعیف این نطفهها گردید. کارگران به سختی گرد هم جمع میشدند، دولتها به بهانه های بهداشتی، تجمعات اعتراضی کارگران را خطری برای امنیت عموم مردم معرفی میکردند و تبلیغاتی را علیه کارگران راه میانداختند و در مسیر پیشروی و رشد اتحاد کارگران مانع ایجاد میکردند و زمینه را برای ضعیف کردن و سرکوب آنان فراهم میکردند. از این منظر کرونا تاثیری منفی بر اتحاد و قدرت مقاومت و مبارزهی کارگران داشت.
- اتحادیهها و تشکل های وابسته برحسب ذات و وظیفه شان به دولت و سرمایه داران کاملا یاری میرسانند. در غیاب سازمان های مستقل و گستردهی کارگران در ایران، این تشکلها هر جا که توانستند به بهانه های مختلف در مقام نمایندگان کارگران علیه تجمعات و مبارزات کارگران ایستادند و با معرفی خود به عنوان بخشی از کارگران سعی کردند میان کارگران شکاف و چند دستگی ایجاد کنند. در مواردی با قرار دادن برخی از خواسته های واقعی کارگران در صدر شعار های خود، سعی نمودند لجن از چهرهی خود بشویند و در نظر کارگران آبرویی کسب کنند.
- هر چه اتحاد کارگران در یک محیط کار ضعیف ترباشد، کارگران بیشتر به مبارزات فردی روی میآورند. گسترش بیماری کرونا و تضعیف اتحاد کارگران در محیط های کار زمینه ای را برای گسترش مبارزات فردی و رقابت میان کارگران به وجود آورد. در مورادی کارگران با تجربه و کارگران ماهر که در هر محیط کاری میتوانند بازوی قدرتمند کارگران و آغازگر و راهبر مبارزه باشند، به رقابت و مبارزات فردی برای بهبود زندگی و شرایط خود روی آوردند و این زمینه را برای به فساد کشیده شدن انان توسط کارفرما فراهم نمود.
مبارزات فردی کارگران هیچ گاه قدرت تاثیر گذاری مقابل تجاوزات و زور گویی های کارفرمایان و سرمایه داران نبوده است. مبارزات کارگران به صورت فردی و بدون اتحاد با سایر کارگران به راحتی سرکوب میشود و یا توسط کارفرما به انحراف و فساد کشیده میشوند. اگر اتحاد و سازمان کارگران در یک محیط کاری شکل گرفته و در حال رشد و قدرتمند تر شدن باشد، امکان جذب کارگران با تجربه و ماهر به مبارزهی جمعی و سازمان یافتهی کارگران فراهم تر است. اگر هم بعضی از کارگران باتجربه و ماهر راه فساد و راه ضد منافع کارگران را انتخاب نمایند، در حضور سازمان و اتحاد کارگران ، قدرتی نخواهند داشت و به زودی توسط کارگران شناسایی و طرد خواهند شد.
در تلاش کارفرمایان برای حذف مرخصی های استعلاجی پس از گسترش کرونا، یکی از موانع مقابل کارفرمایان همین کارگران با تجربه و کارگران ماهر هستند. کارگرانی که تجربهی کار در کارگاه های مختلف قبل از گسترش کرونا را دارند میدانند که تا قبل از گسترش بیماری، مرخصی استعلاجی جدا از مرخصی استحقاقی برای کارگران لحاظ میشد. اگر کارگران با تجربه در مقابل اقدام کارفرمایان برای حذف مرخصی استعلاجی به کارگران کم تجربه تر اطلاع رسانی نمایند و از تجارب خود برای آنان صحبت نمایند به رشد مقاومتی مهم در محیط کار یاری رسانده اند. کارگران ماهر نیزمی توانند از جایگاه فنی و مهارتی خود جهت افزایش قدرت مبارزهی کارگران بهره بگیرند و به صف اول مبارزه بپیوندند. اما رواج مبارزات فردی در میان کارگران چنین ابزارهایی را از کارگران سلب مینماید. با رواج رقابت و مبارزات فردی میان کارگران، کارفرمایان با دادن امتیازات ویژه به کارگران با تجربه و ماهر که از آگاهی و جایگاهی میان کارگران برخوردارند، هر گونه مقاومت متحد کارگران را در مقابل این هجوم تضعیف مینمایند و در هم میشکنند. با از میان برداشته شدن چنین موانعی است که سرمایه داران به اهداف شان میرسند و میتوانند از اجرای روشن ترین قوانین خودداری کنند.
پایان
موضوع قوانینی مثل قانون کار و قانون تامین اجتماعی مسایل و جزییات روابط کارگران و کارفرمایان است. چنین قوانینی در تمامی کشور های سرمایه داری در سراسر جهان وجود دارد. هدف این قوانین ایجاد نظمی در محیط کار است که شرایطی را به وجود بیاورد که کارگران کار کنند و سرمایه داران به تصاحب و انباشت سرمایه ادامه دهند. به طور کلی و در همه جا میتوان چنین گفت که هدف اساسی از ایجاد قوانین و قواعد محیط کار حفظ روابط مالکیت سرمایه داری و سود سرمایه داران است. اما این همهی داستان نیست.
در جهان سرمایه داری، پیش از به وجود آمدن قوانین، کار و زحمت و تولید محصولات وجود داشته است. کارگران در کارخانهها و محیط های کار مشغول کار و تولید سود برای سرمایه داران بوده اند و از این طریق سعی داشته اند به زندگی خود و خانواده شان ادامه دهند. درابتدای به وجود آمدن سرمایه داری، آنچه در محیط های کار حکم میراند، نه قوانین مشخص، بلکه تنها و تنها میل بی پایان سرمایه داران به کسب سود بود. سرمایه داران در اروپا که محل اصلی به وجود آمدن و رشد سرمایه داری بوده است حتی تا حد مرگ نیز از کارگران کار میکشیده اند. دولتها نیز فقط در حمایت از سرمایه داران در مقابل مبارزات کارگران در روابط کار دخالت میکرده اند. روز های کاری حتی تا هجده ساعت و حتی بیشتر کاملا رایج بوده است. بدون اغراق میتوان گفت که آنچه محدودهی فشار کار را برای کارگران مشخص میکرده است مرگ و میر کارگران در محل کار بر اثر حادثه و یا مرگ به صورت تدریجی و بر اثر فشار کار بوده است. حتی اگر قوانینی هم وجود داشته است در راستای تشدید فشارها بر کارگران بوده است. مثل قانون حداکثر دستمزد و یا قوانین ضد اعتراض و اتحاد کارگران.
اما آنچه چنین شرایطی را تغییر داد و وجود قوانینی برای محدود کردن ستم سرمایه داران را ضروری کرد، مبارزهی بی امان کارگران در سراسر اروپا و بعدها آمریکا بود. کارگران در تمامی سرزمین های سرمایه داری برای وجود چنین قوانین محدود کننده ای جنگیده اند. کارگران در این مسیر مجبور بوده اند هم با دسیسه های کارفرمایان بجنگند و هم با دولت هایی که همواره حامی سرمایه داران بوده اند. اما قدرت اتحاد کارگران، صف متحد دشمنان را همواره در هم شکسته است و قوانین و قواعدی را به سرمایه داران و دولت شان تحمیل نموده است. از این پس نیز چنین خواهد بود. پس از جهت دیگر قوانین کار در هر کشوری حاصل مبارزهی بی امان کارگران آن کشور برای محدود کردن دامنهی ستم سرمایه داران نیز بوده است.
محتوای قوانین محیط کار در طول زمان های مختلف تغییرات جزیی و کلی را همیشه از سر گذرانده است. به عنوان مثال کارگران زمانی در یک محدودهی جغرافیایی خاص به سختی مبارزه کرده اند که ساعات کار روزانه مشخص و محدودی را به سرمایه داران تحمیل نمایند. مثلا حداکثر چهارده ساعت یا حداکثر دوازده ساعت کار روزانه. گاهی جنگیده اند برای یک وعده غذای گرم در یک روز کاری طولانی. گاهی جنگیده اند برای حفظ شرایط حداقلی ایمنی در کارگاه های کار. و نیز جنگیده اند برای این که قانون هشت ساعت کار روزانه در سراسر اروپا و جهان برای همهی کارگران تصویب شود. گاهی برای چیزهایی جنگیده اند که امروزه برای اکثریت کارگران در تمامی جهان حقی است روشن و غیر قابل گذشت، مثل قانون حداقل دستمزد.[1]
تمامی قوانین تصویب شده در مورد محیط کار کارگران، بر زمینه ای از جنگ و مبارزه و توازن قوای میان طبقهی کارگر و طبقهی سرمایه دار تصویب شده است. هر گاه اتحاد کارگران در مبارزه ضعیف و شکننده بوده است موفقیتی کسب نکرده اند و هر گاه نیز متحدانه و سازمان یافته به میدان جنگ پا نهاده اند هر نیرویی را از پیش برداشته اند، چرا که نیروی اتحاد کارگران، تنها ابزار واقعی و قدرتمند مبارزهی آنان در این جهان است.
در کنار مبارزه برای تصویب قوانین محیط کار، کارگران همواره مبارزهی دیگری را نیز در پیش روی خود داشته اند: مبارزه برای اجرایی شدن همان قوانینی که برای بدست آوردن شان رزمندگی کرده اند. مبارزهی موفق کارگران برای تصویب قوانین هیچ گاه پایان این مبارزه نبوده است. هر بار کارگران توانسته اند قانونی را به کارفرمایان تحمیل نمایند، کارفرمایان مقاومت متحدی را شروع کرده اند تا از اجرایی شدن کامل و صحیح آن قوانین جلوگیری کنند. و البته حمله ای را تدارک دیده اند تا بخشی از پیروزی های تاریخی کارگران را از دست آنان بربایند. مثلا قانون افزایش حقوق کارگران در سال 1401، که مثل هر ساله برای بخش هایی از کارگران اجرایی نشده است. سرمایه داران با قدرت طبقاتی شان از اجرایی کردن قانونی که خودشان و نمایندگان شان تصویب کرده اند سر باز زده اند. و اگر اتحاد کارگران نباشد همین قوانین نیم بند هم اجرایی نخواهند شد.سرمایه داران به این هم اکتفا نکرده اند و قصد دارند تا جایی که ممکن است قوانین گذشته را نیز به نغع خودشان تغییر دهند.
از نتایج اساسی و خدشه ناپذیر تاریخ مبارزات کارگران سراسر جهان یکی این است که در هر لحظه و هر قدم از مسیر مبارزه، آنچه نتایج هر مبارزه را معین میکند، توازن قوای مشخص تاریخی در آن لحظهی مشخص از مبارزهی طبقاتی کارگران و آگاهی آنان از چنین توازن قوایی است. توازن قوا یعنی این که طبقات اصلی جامعه یعنی طبقهی کارگر و طبقی سرمایه دار در چه سطحی از سازمان یافتگی و اتحاد قرار دارند. در مورد کارگران یعنی این که اتحاد و آگاهی طبقاتی آنان در هر اجتماع و محیط کاری در چه سطحی قرار دارد، تا کجا گروهها و سازمان های محیط کاری و طبقاتی شان را تشکیل داده اند، تا چه سطحی به آموزش طبقاتی خود پرداخته اند، چه امکاناتی و خطراتی در مسیر مبارزه شان وجود دارد، تا کجا ضعفها و قوت های خود را میشناسند و اینکه تا کجا میتوانند سیاست واقعی و صحیح خود را به پیش ببرند.
دیگر این که باید گفت و بسیار گفت که ملاک اصلی سنجش موفقیت هر گام از مبارزهی کارگران علیه سرمایه داران این خواهد بود که: آیا این مبارزه به متحد تر شدن کارگران کمک نموده است؟ آیا در راه این اتحاد و سازمان یافتگی، قدمی رو به پیش بوده است و موانعی را از ذهن کارگران زدوده است؟ اگر اتحاد طبقاتی اساسی ترین و برنده ترین هدف و سلاح و قدرت واقعی طبقه کارگر در مبارزه است، پس به روشنی میتوان گفت هر حرکتی که در نهایت به تقویت اتحاد طبقاتی کارگران یاری رسانده باشد، گامی ست در جهت صحیح مبارزهی طبقاتی. و هر قدمی که در نهایت به صفوف متحد کارگران آسیب بزند، خیانتی ست به کارگران و مبارزهی تاریخی شان علیه سرمایه داری.
اگر کارگران برای تصویب قانونی میجنگند، اگر در پایان آن مبارزه به قدرت و ضرورت اتحاد شان آگاه تر شده و متحد تر شده باشند، حتی اگر به هدف مشخص خود نرسیده باشند، بدون تردید موفقیتی مهم بدست آورده اند. و اگر برای افزایش دستمزد جنگیده اند و و موفق به افزایش دستمزد بخش قابل توجهی از کارگران شده اند، اما در مقابل از این طریق دشمن در صفوف شان نفوذ کرده و اتحادشان را سست نموده است، قطعا این شکستی خواهد بود که اگر کارگران هشیار نباشند شکست های دیگر نیز از پی آن خواهند آمد.[2] از دیگر نتایج مهم و حیاتی سازمان دهی و اتحاد کارگران در محیط کار این است که کارگران در این سازمانها به بحث پیرامون تجربیات مبارزه و تبادل نظر و انتقاد از خود و دیگران و آموزش خود و همکاران شان میپردازند و بدین طریق تجارب مبارزات خود را ثبث و انباشت مینمایند و هر بار که مرحله ای جدید از مبارزه شروع میشود به جای شروع از نقطهی صفر، از این تجربیات استفاده خواهند نمود.
پانویسها
[1] چند سالی هست که سرمایه داران در ایران برای تغییر این قانون دور خیز نموده و نقشه کشیده اند. میل سرمایه داران را به سود بیشتر هیچ حد و حدودی نیست مگر مبارزهی طبقاتی کارگران.
[2] طی مبارزهی کارگران مختلف پروژه ای در جنوب، بخش هایی از کارگران ماهر و متخصص مثل کارگران جوشکار و فیتر در سطوح قابل توجهی موفق به افزایش دستمزد های خود شدند. این کارگران با نیروی جنگیدن همهی اقشار کارگران اما تنها برای خود جنگیدند و با اولین دستاورد ها، مبارزه شان را بدون نتیجه گیری و بدون تشکیل و تثبیت نطفه های سازمانی شان رها کردند. از نتایج این مبارزه این بود که جدایی و کینه ای میان این کارگران ماهر و کارگران ساده ای که به عنوان کمکی کنار آنها کار می کنند به وجود آمده است، و امکان اتحاد مجدد میان این کارگران را با موانعی جدی و نکران کننده رو به رو نموده است. همچنین الگوی نا مناسب مبارزهی این کارگران ماهر، سرلوحهی مبارزه بخش هایی دیگر از کارگران قرار گرفت، که البته تا کنون نتیجه ای جز شکست نداشته است. در ابتدای سال 1401 کارگران استاد کار داربست بند در پارس جنوبی از عسلویه تا کنگان به صورت متحدی دست از کار کشیدند و برای افزایش دستمرد جنگیدند، اما از نتایج این مبارزه می توان به جدایی و از هم گسیختگی و پراکنده تر شدن صفوف کارگران مبارز و کمی نا امیدی اشاره نمود.